اینکه ارتش ایالات متحده دست رسانههای خود را در گزارشات جبههای باز میگذاشتند و بزرگترین آزادیها را به آنها میدادند، موقعهای شناسنامه دمکراسی آمریکا بود. مسلم هست که سانسور نظامی موجود بود تا از اطلاعات سری استراتژیکی و نیروی جنگنده حفاظت شود، اما حتی ژنرالهای خط اول جبهه در جنگ جهانی دوم علاقه خاصی به گزارشات عینی و گسترده داشتند تا در مقابل منتقدین خانگی مدارک دفاعی داشته باشند. اما با ترور بمب ناپالم در مقابل کشاورزان ویتنامی و رسانههای معترض در وطن، وضعیت معکوس شد، وحتی پنتاگون (وزارت دفاع ایالات متحده) هم شروع به کاری کرد که تا آنموقع روابط عمومی دیکتاتورها را نشاندار کرده بود: پروپاگاند مطلق!
خدمات اطلاعاتی Strategic Forecasting (۳) در تحلیل خود درمورد جنگ افغانستان به این نتیجه رسید:
»وزارت دفاع و رسانهها رلهای خود را عوض کردند. افسران روابط عمومی ارتش، معمولا رهبر تشویقکنندگان، نقش اخطاردهندهء پرستار بچه را بعده گرفتند و به رسانهها یادآوری میکنند که این جنگ طولانی و سخت خواهد بود؛ و رسانهها در جلد رهبر تشویق کنندگان رفتند و تصاویر جنگی با پیروزیهای شگفتانگیز و قابل تکرار آفریدند.«
رییس سیانان Walter Isaacson در یادداشتی از کارمندان خود خواست رنجهای ایجاد شده در افغانستان کم جلوه کنند: »خطا هست، زیادی روی روادید و رنج در افغانستان تمرکز کرد«. اگر قرار هست غیرنظامیان رنجدیده نشان دهیم، فقط »در زمینهء حمله تروریستی که باعث رنج عظیمی در ایلات متحده آمریکا شد«. Dan Rather رییس بخض خبری سیبیاس حتی چنین فرمودند: »جرج بوش رئیسجمهور هست. او تصمیم میگیرد و آنطور که هر امریکایی موظف هست: او هرجا مرا بخواهد، من در صف قرار خواهم گرفت، فقط به من بگو کجا.«
به عقیده (۴) یک ناظر منتقد روزنامهنگاری مستقل گمشده در آمریکا، این اظهاریه "مخوفترین چیزی هست که یک خبرنگار رتبه عالی در تاریخ خبرنگاری آمریکا تابحال گفته" میباشد. هیتلر حتما از داشتن چنین مدیری خیلی خوشحالی میکرد. و مدیر بخش اخبار سیبیاس هم تنها "رسانهساز" نیست که استعداد گوبلزی (goebbels وزیر پروگاندا و تبلیغات آلمان نازی) دارد. مفسران و مقالهنویسان متفکر در جبهه اتحادی میهنپرستی و سانسور (۵) جایی ندارند.
اینکه وقتی "سنتشکنی" مانند لری فلینت به اردوگاه فرستاده نمیشود، بلگه حتی مجاز هست از دست وزارت دفاع شکایت کند، فرق مسلم مابین آمریکا و بعد از ترور برجهای دوقولو و آلمان بعد از آتشسوزی مجلس (رایشستاگ) را نشان میدهد. با وجود این لازم هست که برای سبک سیاست بوش و داردستهاش که بعنوان "محافظهکاران مهربان"( compassionate conservative ۶) پا به میدان گذاشتند با انجنهای پروپاگاندایش عبارت جدیدی پیدا کرد: compassionate fascism
البته چندین ماه هست که در بعضی از رسانهها بادی دیگر میوزد. و تصاویر دیگری نشان داده میشود. البته این هم احتمالا جزو سیاست هست تا نشان دهند، در مقابل خلاف قانون و غیراخلاقی و ضدبشری حتی در صفوف خود، سکوت نخواهند کرد و نکردهاند و یا اینکه "فاشیست مهربان" یک واقعیت هست. هـــم کدام دولت دیگری روی این مسئله اصرار دارد!! قمحوری= ایالات متحده به توان ۱۰۰
و با آمدن بوش و داردسته اصولگرایان مسیحی، البته آمریکا به قمحوری نزدیکتر شد. چندی پیش صحنهای دیدم که کودکان چنان برای بوش دعا میخواندند و اعلام میکردند که حاضرند در راه خدا جان خود ببازند، که بیاد مدارس قمحوری افتادم ...
(۳) http://www.stratfor.com/
(۴)http://www.poynter.org/forum/war-coverage-centerpiece.htm
(۵)http://www.fair.org/extra/0111/patriotism-and-censorship.html
(۶) حتی همین "مهرورزی" را هم از سیاسیون آمریکا آموختند و تقلید کردند و بعد "شعار" میدهند ...بگو مرگ بر آمریکا
مبنی بر مقالات ماتياس بروکرز
salam khhoby ? mishhe lotf kony dadar morede site feeter ya xml ya rss kardane weblogam komakam konny ?
پاسخحذفmamnon mishamm