ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

پنجشنبه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۲

با سلام ...

آنسوی بوش و بد

اين رو من از اول ميزارم بخاطر اينکه خيلی مهم ميدانم. بخاطر اينکه روم و جنبه سیاستش هنوز امروزه هم بکار گرفته ميشود. مخصوصا دو روش "تفرقه انداز و خکومت کن" و "نان و بازی".



نيلز بور (Nils Bohr) فيزيکدان معروف درباره مشاهده قياس ضد و نقيض (پارادوکس) ذره و موج بودن نور گفته بود: "برعکس يک حقيقت بزرگ هم يک حقيقت بزرگ هست." اين هنر پيداکردن دوجنبه ای نبودن حقيقت (۱) را هم ميتوان در مشاهدات جريان مرکز تجارت جهانی (برجهای دوقولو) بکار برد. تمدن درمقابل وحش، "آزادی" درمقابل "ترور"، جنگ صليبی درمقابل جهاد اسلامی، نظم جهان جديد درمقابل کشور خدايی، معملات نفتی درمقابل پيوند نامه کيوتو، سازمان سيا درمقابل القاعده، ميراث نفتی درمقابل ميراث نفتی. نه فقط يکی بلکه همه اين ميدانهای نفوذ دوقطبی نقشی در تزلزلات جاری دارند. اما سهم دقيقشان درين ماجرا در مه جنگ، در زمان چفت و بست اخبار و جنگ روانی نميشود براحتی تشخيص داد. اما طرح، ساختمان، ترکيب و موازيات معلوم هستند.

سال ۷۰ قبل از ميلاد يک سناتور جاه طلب روم بنام مارکوس کراسوس (Marcus Crassus) تصميم گرفت حکومت را بدست بگيرد. کراسوس صاحب اولين آتش نشانی در اروپا بود. او ثروت هنگفت خود را و بزرگترين مالک خصوصی روم بودنش را از طريق نوع مخصوص آتش نشانی خود بدست آورده بود: هروقت ساختمانی آتش ميگرفت او فوری با گروه خود به آنسو ميرفت و پيشنهاد ميکرد که حاضر هست خانه را بقيمتی بسيار ارزان بخرد. اگر صاحب خانه قبول ميکرد، او آتش را خاموش ميکرد و اگر قبول نميکرد او با بردگان آتشنشانی اش بدون خاموش کردن ميرفت.

کراسوس همانطور که ثروتمند شد، قدرتمند هم شد. البته قبل ازينکه قدرت را تصاحب کند به يک آتشسوزی نياز داشت. کمی قبل از بقدرت رسيدن کراسوس، شورش بردگان سرکوب شده بود و رهبر شورش اسپارتاکوس با باقيماندگان به يک ناوگان تجارتی پول داد تا انها را در فرار کمک کنند. کراسوس به ناوگان باج داد تا بدون اسپارتاکوس و افرادش برود، سپس دو گردان رومی را در مکانهایی قرار داد تا اسپارتاکوس مجبور شود بطرف رم برود. با خبر اينکه گلادياتورهای مخوف بطرف روم می آيند و خطر ترور زياد هست، کراسوس بعنوان رئيس منصوب ميشود. او اسپارتاکوس و افرادش را قلع و قم ميکند و کنسول ميشود. و چنين نابودی جمهوری روم آغاز ميشود. بعد از مدت کوتاه حاکميت شورا، در روم ازان به بعد قيصران خدا مانند با قدرت ديکتاتوری شروع به حکومت کردند. بنا به مرحمت مالک بزرگ کراسوس اولين قيصر هم ژوليوس سزار شد.

انگار تاريخ تکرار ميشود: اتمام "شورش" کمونيستی "بردگان" و ناپديد شدن يک دشمن. جاه طلبی يک سناتور که با کمک خانواده ثروتمندش با تقلب (۲) برياست جمهوری رسيد. رابطه های معاملاتی پدرش با ملياردر های مسلمان و "گلادياتوران" که روزی برای امپراطوری ميجنگيدند، اما الآن ازش بدشان می آيد، بخاطر اينکه "رومی ها" عربستان سعودی را اشغال کردند.

اگر اين جنگجويان در راهی گذاشته شوند که مجبور باشند به "روم" حمله کنند، مردم در وحشت و ترس نگاه داشته شوند، و فرزندی بتواند آنان را دريک جنگ نابود کند نه فقط ميتواند نمای رياست جمهوريش را بهتر کند بلکه در اصل سلطه قدرت و کنترلش بيشتر ميشود. اين شباهت بين روم قديم و روم جديد ميشود واضح تر کرد وقتی به اين سوال جواب دهيم. اين حمله تروريستی به نفع کی شد؟؟ بوش پسر، سازمانهای اطلاعاتی، گروه کارلايل با نمايندگی بوش پدر و دگر اسلحه فروشان و شرکت های مشترک المنافع مثل هاليبورتون (مدير قديمی: ديک چنی معاون کنونی رئيس جمهور).

اما فقط انگيزه را نميتوانيم برای ثبات جرم کافی بدانيم. واينجوری بن لادن را مظلوم و فقط خانواده بوش را مقصر بدانيم. با اينکه کراسوس يک تاجر-سياسی توطئه چين بود که قدرت خود را به شيوه "اول راه حل را پيدا کن و بعد مشکل را بوجود آور" بی پروا وسعت داد، و با اينکه مردان نفت خاندان بوش آتشنشانی-جنگ خليج را به روش کراسوس در خدمت شرکای معاملتی خود در عراق و عربستان و کويت گذاشتند (۳)، تنها عوامل نفوذی اين جريانات نبودند. اينکه هيتلر با ارتش خصوصی ۳۰۰ هزار نفره خود از سال ۱۹۳۰ ميلادی ترور جامع آلمان را شروع کرد تا برای نابودی ترور بعد از به آتش کشيدن مجلس آلمان (۴) (جريانی شبيه برج های دوقولو) و استفاده از هراس مردم بعنوان ديکتاتور ناجی زمام امور را بدست گرفت، نميشود فقط بحساب کمک مشاوران دارائي اش فريتس توسن (Fritz Thyssen) و در آمريکا پدربزرگ بوش (Prescot Bush) گذاشت. با همه اينحال اين خط مشی و يا چرخ هايی که توسط افراد پرنفوذ در پشت پرده و مخفيانه کشيده و يا به حرکت درآورده ميشوند برای قضاوت تاريخ و انتقاد عمل افراد خيلی مهم هست. به دسيسه فکر نکردن همانجور خام و ساده هست که همه چيز را دسيسه دانستن.

(۱) وقتی برعکس حقيقت، دروغ باشد برای پيدا کردن حقيقت ميشود ثابت کرد که برعکسش دروغ هست. یعنی دو جنبه، دو طرف دارد.

(۲) با اينکه اکثريت آرا را نياورد با کمک پيروزی مشکوکی در ايالتی که برادرش در آن حکمفرما بود، برنده شد.

(۳) اول به آتش کشيدند و يک ديوانه را بجانشان انداختند و بعد گفتند سرپرستی ما را قبول کنيد تا آتش را خاموش کنيم.

(۴) در سال ۱۹۳۳ مجلس آلمان به آتش کشيده شد و هيتلر و دارودسته اش به بهانه تمام کردن ترور به قدرت رسيده و کمونيست ها و یهود ها فوری مجرم شناخته و در يک دادگاه نمايشی چندين کمونيست را محکوم کردند.

مبنی بر مقالات ماتياس بروکرز

0 بیان و اندیشه:

ارسال یک نظر