پليس ضد شورش از راه میرسد، مجهز به کلاه خود و جليقه محافظت (زره). اعلام میکنند که بنا به قانون "مايل قدغن" (تا يک کيلومترتظاهرات کنندگان اجازه ندارند به تجمع و نشست سياستمداران نزديک شوند. قانونی که بکمکش یکی از حقوق بشر را که هرکس اجازه دارد مسالمت آميز تجمع کند نقض میکنند) ما بايد مکان را ترک کنيم ، وگرنه ۱۵ يورو جريمه میشويم. همه میخندند و به شعار دادن ادامه میدهند. برای بار دوم ما را به ترک مکان دعوت (!!) میکنند وگرنه ۱۵۰۰ يورو جريمه می شویم (؟؟). متاسفانه اکثريت گول ميخورد و میترسند و پراکنده میشوند. من هم که میبينم گردن باريکتر از من کسی نيست و اين چند نفر آدم را میتوانند براحتی شناسايی کنند و من هم که سه هفته بيشتر اقامت ندارم و مشکوک به تروريست بودن هم هستم فاصله میگيرم تا نگويند تجمع کردی (چندی پیش بهم گفتند تجمع ممنوع!!؟؟). ناگهان متوجه میشوم که محاصره شديم. با اينکه همه هنوز در "مايل قدغن" بوديم، همه را محاصره نمیکنند اما مرز محاصره درست همانجايی بود که من ايستاده بودم، یعنی يک قدم آنطرفتر آزادی بود. نره غولها با اخم و تخم، آماده دعوی، ما را دور کردند. زهره ترک شدم . گفتم اگر کتک را نخورم و پاسپورتم را بخواهند گرفتاری بيشتر است. دختری خواست از بین پليسها در برود که انداختندش زمين و او شروع به فرياد زدن کرد، همه به آنطرف رفتند و پليس هم جلويش را نگرفت و دختر فرار کرد. من هم طبق معمول شروع به چانه زدن با پليسها: که لازم نیست کتک بزنيد و با زور ما را نگه داريد، همينجا میمانيم. بعد از چند دقيقه گروه ما را ول کردند و فقط يک گروه پنجاه نفری را نگه داشتند. يک رفيق هم اصرار داشت که اگر همه ما هنوز در "مايل قدغن" هستيم، آنها بايد همه ما را شناسايی کنند و نه فقط همان پنجاه نفر را. متاسفانه جواب درست و حسابی نگرفتيم. فکر کنم به خاطر اينکه حوصله نداشتند پانصد نفر را شناسايی کنند پس شروع کردند مارا قدم به قدم عقب راندن. من هم به آنها گفتم : صبر کنيد، هل ندهيد. بعد که ديدم آرامتر شدند، من هم پرروتر بهشون گفتم اين نقض حقوق بشر است. مرتيکه يکهو میزند زير خنده که اينکه نقض حقوق بشر نيست. من هم ماده فلان را برایش مصداق می آورم که هرکس اجازه دارد مسالمت آميز تجمع کند و تجمع ما مسالت آميز بود!!! بی هیچ خندهای میرود ويکی ديگر میآيد و میگوید: ما فقط همان پنجاه نفر را شناسايی میکنيم و اگر اسمشان در کامپيوتر نبود میگذاريم بروند و ازآنها شکايت هم نمیکنيم، مگراینکه دوباره پيدایشان بشود. کم کم مارا به عقب راندند. اما ما آنقدر آهسته رفتيم تا همه آزاد شدند. يک کيلومتر فاصله گرفتيم. يعنی رسيديم دوباره به مکان پتسدام. جمع بوديم که پليس دوباره به سراغ من و دو سه نفر ديگر آمد ...
ادامه دارد
دولت آمريکا: اگر دولت موقت عراق از ما بخواهد کشور را تخلیه کنیم، ما تخلیه خواهیم کرد.
جواب چندی از عراقیها: بمبگذاری
دولت آمريکا: اگر مردم عراق به يک رژیم جمهوری اسلامی مانند ايران رای دهند ما قبول ميکنيم.
جواب چندی از عراقیها: بمبگذاری و قتل رييس شورای موقت دولتی عراق.
ترجمهء جواب چندی از عراقیها:
شماره يک: خواهش ميکنم نروید، بعد ما بهانه نداریم سادیسم خود را ارضاع کنیم!!
شماره دو: ارباب پول واریض شد. همانطوری که با شعار آمریکا باید برود مردم را خر ميکنيم، با بمب و ترور نخواهیم گذاشت شما بروید تا بمانید و شما هم در خر کردن و سوار شدن بر مردم همت کنید!
مسئولان مملكتي
مردم شريف رشت
مدتي از مشكلات موجود در كارخانه الكتريك رشت كه ما در آن شاغل هستيم، ميگذرد.اما تاكنون هيچ مسئولي پاسخگوي ما نبوده است.هر چه فرياد ميزنيم و ميگوييم كه آب و نان زن و فرزندان خود را چگونه تأمين كنيم، هيچ كس پيدا نميشود كه پاسخي به ما بدهد.
آقاي وزير كار، با تورم موجود در كشور، ما چگونه هزينه هاي زندگي خود را تأمين كنيم؟اجاره خانههايمان را چگونه بپردازيم؟آيا شما و خانوادهاتان هم با چنين مشكلاتي دست و پنجه نرم ميكنيد؟
متأسفانه به جاي هرگونه رشد و شكوفايي در عرصه اقتصادي در دوران اصلاحات،ما با ورشكستگي و تعطيلي كارخانهها، بيكاري گسترده كارگران در همه شهرها، واگذاري كارخانه و شركت هاي دولتي به بخش خصوصي و .... مواجه بوده ايم.
آيا اين است دستآورد اصلاحات براي ما كارگران جامعه كه صدايمان هم به كسي و جايي نميرسد؟
ما كارگران كارخانه الكتريك رشت به تخريب و بسته شدن كارخانه معترض هستيم،ما خواستار تأمين امنيت شغلي ،پرداخت حقوقهاي عقب افتاده و تأمين بيمه كارگري هستيم.
كانون صنفي كارگران – شاخه گيلان
25/2/83
اين هم يک تومار برای جلوگیری از تخریب بخش سی و سه بهشت زهرا.
0 بیان و اندیشه:
ارسال یک نظر