تبريک به آلمانیها که سران سياست برای نشان راه و روند آيندهء مملکت يک مرد بانکها را به رياست جمهوری انتخاب کردند. زنده باد آسپرين که دو دقيقه بعد از انتخابش و سخنرانیاش من سردرد گرفتم و مرده باد اقتصاد ظاهری (اگر پولدارها، پولدارتر شوند وضع مردم بهتر میشود!!!؟؟؟ هه!) که يارو طرفدارش هست که آسپرين چنان گران هست و بيمه پولش را نميدهد که آسپرين را خارج از بودجه دانشجويی کرده.
از امريکا:
مترسک مست دوباره بزمين خورد و سرو کله مقدسش را خونين و زخمين کرد. ايندفعه از دوچرخه افتاد.
از عراق:
روش امريکايی برای مبارزه با شکنجه، اه خیلی خیلی خیلی ببخشید. روش امريکايی برای مقابله بدرفتاری سربازانش با زندانيان عراقی: ممنوع کردن استفاده از تلفن همراه دوربيندار در مناطق ارتشی.
از کتاب:
منبع: اولين جمهوری شورايی در ايران
اثر پرفسور دکتر شاپور رواسانی
نشر شمع
(...)
تاريخ قيام تودههای فقير و محروم استثمار شده عليه غاصبين و استثمار کنندگان و کوشش برای برقراری مساوات و عدالت در ايران از مراحلّ آغاز تکوين و رشد دولت در ايران شروع میشود اين مبارزه در هر دوره تاريخی شکل و شيوه خاص خود را داشت اما محتوی اجتماعی آن هميشه يکسان ماند و تا روزی که ظلم و ستم طبقاتی ازميان برداشته نشود اين مبارزه ادامه خواهد داشت.
(...)
قطعاً خوانندگان توجه دارند که اين قيامها را بهيچوجه و صورتی نمیتوان سوسيالیستی ناميد، مراد از يادآوری اين جنبشها، تکيه براين حقيقت تاريخی است که مبارزه ميان ظالم و مظلوم، ميان فقير و غنی، ميان استثمار شوندگان و استثمار کنندگان و کسانی که در خدمت محرومين به مبارزه برخاستند، با کسانی که خود را در خدمت طبقات زورگو و استثمارگر قرار دادن و خود ظالم بودند دارای ريشههای تاريخی است.
در دوره پيش از توسعه اسلام در ايران
با داستان کاوه آهنگر و قیام مردم به رهبری او بر ضد ضحاک ماردوش همه آشنا هستیم و احتیاجی به توضیح و تفسیر آن نیست. (۱)
(...)
خشونت استثمار کنندگان و مال اندوزان علیه استثمار شوندگان و کسانی که بخود جرأت میدهند که علیه غارت و چپاول قیام نمایند دارای یک سابقه تاریخی است. این سبعّیت نشان میدهد که چگونه وقتی مسئله مالکیت و مال و منافع مادی مطرح میشود طبقه حاکم و نمایندگانشان بحد یک درنده خونخوار تنزل میکنند – داریوش در کتیبه بیستون درباره سرنوشت فرورتیش چنین میگوید: (۹)
«فرورتیش را دستگیر کردند و نزد من اوردند. من بینی و گوشها و زبان او را بریدم و چشمانش را درآوردم. او را بزنجیر در دربار من نگاه داشتند و همه مردم-سلحشور او را دیدند. انگاه فرمان دادم او را در اکباتانا بر نیزه نشانند و مردانی را که نخستین هواخواهان او بودند در اکباتانا درون دره بدار آویختم.»
متأسفانه تحقیق جامعی در باب قیامهای دهقانی و اعتراضات مردم شهرنشین به شقاوتها و غارتگریهای سلاطین ایران در دوران پیش از اسلام در دست نیست (و یا لااقل نگارنده چنین اثری را نمیشناسد) اما اطلاعاتی که از نوشتههای مختلف بدست میآیند نشان میدهند که مسئله نزاع میان فقیر و غنی، ظالم و مظلوم، استثمار کننده و استثمار شونده متن اصلی حوادث اجتماعی ایران بود. نمونهای دیگر که پرده از دوگانگی تاریخ و فرهنگ ايران برمیدارد، ماجرای بسلطنت رسيدن خسرو انوشيروان ساسانی و جنایتی است که او درباره مزدک بامدادان و مزدکيان انجام داد تا موافقت اشراف و مالداران را برای سلطنت خود جلب کند. قیام مزدک در حقیقت اعتراضی اجتماعی و و سیع بود به ظلمی که ساسانیان و اشراف درباری به مردم می کردند – اعتراضی بود علیه مالکیت یک اقلیت غارتگر بر جانها و مالهای یک اکثریت دزد زده.
نظامالملک در سیاستنامه درباره نظریات مساوات جویانه مزدک مینویسد:
«مزدک گفت مال بخشیده ایست میان مردمان که همه بندگان خدایند و فرزندان آدمند و بچه حاجتمند. ... باید که مال یکدیدیگر خرج کنند تا هیچکس را بیبرگی نباشد و درماندگی. تساوی دلی باشد.»
ادامه دارد ...
(۱) جوانشیر. ف.م، حماسه داد، بحثی در محتوای سیاسی شاهنامه فردوسی، تهران ۱۳۶۰،صفحه ۱۶۳-۱۷۴
(۹) دياکونوف.ا.م. تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۵۴، صفحه ۵۳۸ - ۵۳۷
سبعّیت: درندگی
ببخشيد که در مورد مزدک اينقدر کم شد اما بزودی بقیه اش که در مورد مزدک هست مینویسم.
يک سوال درمورد باز شدن وبلاگ: بالاخره زودتر از چندی پيش باز میشود یا نه. اگر نه که ديگر نمیدانم کرم از کجاست!!!
آرمين گيله مرد
0 بیان و اندیشه:
ارسال یک نظر