ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

جمعه، تیر ۱۴، ۱۳۸۷

با سلام ...

کمان سرويس


متاسفانه عکسی از جشن و شادی فوتبال نگرفتم اما از مسابقات واليبال​ساحلی در برلين. فعلا اينيکی را بگيريد تا آلبوم آماده شود. البته ايندفعه امکان دارد خيلی بيشتر طول بکشد. چونکه می​خواهم آلبوم را به زبان پی​اچ​پی بنويسم و چندين ماه پيش فقط دقايقی در چند کتاب آموزشی برای تازه​کاران ورق زدم و اين صفحه درست کردم، که در اصل فقط تبديل صفحات قدیمی اچ​تی​ام​ال به پی​اچ​پی بود و در اصل از تمام مزايای پی​اچ​پی استفاده نکردم. البته اگر وقت خودآموزی نشد، به همان روش نيمه​نيمه آلبوم مسابقه امسال را درست خواهم کرد.

۶ نظر:

  1. در بلاگ نیوز لینک داده شد
    کاش زودتر می گفتی تا از نزدیک تماشا کنم ، حیف موضوعاتی اینچنینی ست که در تصویر نظاره گر باشم

    پاسخحذف
  2. سلام
    والیبال ساحلی ! خوب بروید در همان سالن بازی کنید اینقدر هم افتاب نخوره به پوست نرم ونازکتون وبدنتون منبسط بشه واینقدر کش بیاد

    پاسخحذف
  3. سلام
    لااقل یه + 16 یا 18 میذاشتین بغل عکس که ما وضومان باطل نمیشد سر صبحی

    اهری

    پاسخحذف
  4. آرمین عزیز
    نه برار
    فعلا که از صدقه سری هوای گرم ، تمام خیابانها شده مد والیبالیستهای ساحلی

    پاسخحذف
  5. «زندگی» / با شدتی وحشیانه و جنون آمیز،/ آن چنان که قلبم را سخت به درد آورد، / آرزو کردم ای کاش هم اکنون همچون مسیح، / بی درنگ، آسمان از روی زمین برم دارد. / یا لا اقل همچون قارون ، زمین دهان بگشاید / و مرا در خود فرو بلعد، / اما ... نه، / من نه خوبی عیسی را داشتم و نه بدی قارون را. / من یک « متوسط ِ » بی چاره بودم و ناچار،/ محکوم که پس از آن نیز «باشم و زندگی کنم»./ نه، باشم و زنده بمانم./ و در این «وادی حیرت ِ» پر هول و بیهودگی سرشار، گم باشم. / و همچون دانه ای که شور و شوق های روییدن در درونش / خاموش می میرد و آرزوهای سبز در دلش می پژمرد، / در برزخ شوم این «پیدای زشت» / و آن «ناپیدای زیبا» خرد گردم. / که این سرگذشت دردناک و سرنوشت بی حاصل ماست. / در برزخ دو سنگ این آسیای بی رحمی که ... / «زندگی» نام دارد! == شریعتی

    پاسخحذف