وقتی سخنرانی باراک را بعد از پيروزی انتخاباتی شنيدم و مخلوط با اين شايعه که او فقط و فقط از «مردم» کمک مالی برای مبارزات انتخاباتی گرفت و از چشمههای معمول (لابیهای مختلف) سرپوشی کرد ... بخصوص وقتی خانم و بچههايش با لباسهای سياه و قرمز* روی صحن آمدند و خودش هم که کت و شلوار سياه با کراوات قرمز، يک لحظه من هم باور کرد. اما باور کردن و دانستن دو چيز متفاوت هست. من هم میدانم که تغيير ممکن هست اما اين هم میدانم که هيچکس تا بحال نتوانست با و در سيستم، سيستم را تغيير دهد و هرکی با اين شعار در سيستم رفت، خودش تغيير کرد و در سيستم هذم شد و اگر به قدرت هم رسيد يا کشته شد و سقوط کرد يا کاملا تغيير يافت و مهرهء ديگری از و در سيستم شد.
با اينحال ببينيم و بعد تعريف کنيم.
*
ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام
جمعه، آبان ۲۴، ۱۳۸۷
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
آرمین جان درود بر تو
پاسخحذفخدا کنه این یکیث که برای ساختن و کوتاه کردن دستهای دراز میاد، دست کم کاری از پیش ببره.
----
برر جان شرمنده که مانند پیش از این
به اینجا نمیایم!؟
تغییر سایت و از بین رفتن بلاگ رولینگ و خرابی حال چشمانم و... همه دست به دست دادند.
میدونی من دلم می خواست به سینما بروم و اون محیط را دلتنگ بودم، وگرنه خودت میدونی که اینجا دنیای دی وی دی و اینترنت است.
به هر سپاس که این دوست قدیمی را از یاد نبردی ;)
فدایت و بدرود.