از امروز میخوهم هرروز یک سخن از ولتر درباره بیمعنی بودن جنگ بنویسم. اول یک اتفاقی که چند سال پيش برام اتفاق افتاد براتون مینویسم.
من یکروز طبق معمول داشتم نصيحت ديگران را که آدم بايد بلند پرواز و جاه طلب باشد تا بجايي برسد و اگر من سعي نکنم که بهتر و بر تر از ديگران باشم پشِمان و .... خواهم شد. من هم هرچي سعي کردم که به دوستدان بفهمانم که جاه طلبي يک خصلت منفي و به ضرر بشر است و اگر جاه طلبان و بلند پروازان خوشبخت و راضي بودند ما در جهاني با انصاف، بهتر و با اينهمه ثروت معنوي و مالي که در اين دنيا وجود دارد در بهشت حق زحمتکشان است زندگي ميکرديم و نه در جهنمي و زنداني که براي خود درست کرده ايم. دنيايي که زحمتکشان با ريختن خون و عرق فرزندان خود را اگر بختشان خوب باشد بزور سير ميکنند و جاهطلبان و قترتمردمان با کمک خودفروختگان و اشخاصي که گول خورده و يا براي ادامه به زندگي مجبور به خود فروختي ميشوند خود را در زندانهايي انداخته و توسط اين خودفروختگان با اسلحه و ديوارهاي بلند به محافظت از مال و جان گرانقيمت خود پرداخته. هر روز و شب با ترس ازاينکه ثروت خود را از دست دهند ميخوابند و بيدار ميشوند و براي حفاضت مال و ثروت خود حاضرند که هزاران جان بديدشان بي ارزش ديگران را فنا کنند.
اما کو گوش شنوا. چون در طول زندگي چيزهايي که بخورد همه مان ميدهند کور کورانه قبول کرده بودند خيال ميکردند که اگر عقيده شان را عوض کنند زندگيشان بيمعني خواهد شد. من هم نزديک بود اميدم را در انسان شدن حيواني که اشرف مخلوقات است از دست بدهم (چونکه اين اولين بار نبود که اين جروبحث را داشتم) در راه چشمم به يک کتاب مي افتد به نام "مدرسه بردباري" تشخیصهای بیزمان ولتر. یکی از صفحه های را باز میکنم و کوتاه ترین جمله را میخوانم:
"اولين جاه طلب (قدرت طلت ، بلند پرواز) تمام دنيا را مسموم کرد." ولتر
و حالا اولين تشخيص از قسمت "بيمعنگي جنگ":
"آنچه که انسان بلاشرط احتياج دارد غذا، لباس و مسکن است. بغيه چيزهاي ديگر فرعي هستند. و بخاطر تمام اين چيزهاي غير مهم اينهمه قتل و غارت ميشود." ولتر
تا بعد
آرمين گيله مرد
ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام
دوشنبه، فروردین ۰۴، ۱۳۸۲
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 بیان و اندیشه:
ارسال یک نظر