روبروی من يکی نشسته، خوابيده بود. پست و استخون. يک ريزه ميزه. ازش بوی اعتياد می اومد. معتاد به عشق. معتاد به زندگی. معتاد به کار و خانواده. معتاد به دوست. محتاج که ديگران اونو دوست داشته باشند و بهش علاقه نشون بدند. اما چونکه اينها را نداشت و يا داشت و از دست داده بود، فقط معتاد به مواد مخدر بود.
در يک دستش، توی مشتش يک کاغذ سيگار بود و دست ديگرش هم توی کيسه توتون. فکر ميکنم ميخواست سيگاری بپيچه، خوابش برد.
در جواب ...
سيستم سرمايه داری در تمام دنيا هست حتی اونجايی که بنام خدا و خلق و ... حکومت ميکنند... من نگفتم که اين سيستم جلوی پيشرفت را ميگيره اما محتاج به افکار پيشرفته نيست و جلوی راه های تازه را ميگيره ... اين سيستم سرمايه جهانی هست که به ديکتاتوريهای خودفروخته مانند ايران نياز و از پشتپرده به آنها کمک ميکنه ..... و اين سيستم هست که با اينکه (ميدونم تکراری هست) به اندازه کافی برای همه هست برای خيلی کمبود می آره ... و اين سيستم را که جهانيش کردند تا سود خود و اعتياد مردم را بيشتر کنند ... عدالت نميشناسد مگر نفع مادی داشته باشد .... يک نفر قاتل و جانی هست تا باهاشون قراردادی ببندد بعد بهش دست ميدهند با اينکه دستش به خون هزاران آلوده هست ...
تا بعد
آرمين گيله مرد
0 بیان و اندیشه:
ارسال یک نظر