ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

دوشنبه، مهر ۰۷، ۱۳۸۲

با سلام ...

شرم و حيا

اول از همه ببخشید که بی احترامی میکنم اما چاره ای نميبينم. بعدش هم به همه قاضی ها که نشناخته و ندانسته (البته شاید هم دانسته) فوری قضاوت میکنند و به همه افترا گويان و تهمت زنان: من غير از وجدان خود اربابی نداشته و ندارم و نخواهم داشت، کسی را دعوت به قبول فرضيه و راهی و سياست مخصوصی نکرده و نميکنم و تنها پيشنهاد من به شما اين است که قبل از هر عملی فکر خود را بکار اندازيد و کورکورانه حرفهای قشنگ رهبران خود را تنها حقيقت ندانيد.

در اين دنيا جنايت کاران زياد هستند و آيا شما خجالت نميکشيد شخصی را که نميشناسيد با آنها مقايصه کنيد و نوکرشان بخوانيد و در ضمن از يکی ازين جانيان طرفداری کنيد و یا از او طلب یاری نماييد؟ آيا شرم نميکنيد و حيا نداريد که مقايسه دو شخص را که يکی خود را ناجی دنيای آزاد مينامد و ديگری خود را ولی مسلمين و هردو خود را مامور خدا ميدانند و مرد خدا ميخوانند و دستشان به خون هزاران نفر آغشته هست، دو شخصی که با جانيان و آدمکشان نشست دارند و آنها را دوست خود و جانيان ديگری که گوش به حرفشان نميدهند دشمن مينامند، هروقت بنفعشان هست قاتلان شکنجه گر را دوست بشر و دفعه ديگر جنایتکار تروريست لقب ميدهند، دو شخصی که معتریضين اعمالشان را خائن و حامی ترور و سزاوار فحش و ناسزا ميدانند ، چرنديات ميناميد و بعد با بی حيايی تمام شخصی را که نه کسی کشته و نه ناکسی (باورش با خودتان هست) با اين نا انسانان قاتل مقايسه ميکنيد؟
من دوستدار آقای مايکل مور هستم، البته بخاطر جرات و بشر دوستي و طنزش که در فيلمها و کتابها و عمل کرد هاش ميشه ديد و خوند و حس کرد و نه بخاطر جمله ای که هنگام برنامه جايزه اسکار گفت، که کم گفت. ميبايست ميگفت: "ای بشر، شرم کن!"
چونکه تا وقتی آدمکشان و دزدان فاسدی مثل بوش ها و خامنه ای ها رهبران ما هستند و قاتلانی مثل بن لادن ها که با کمک آنها قوي شده اند، ميخواهند ما را از دست آنها نجات بدهند، ما همه مان بايد خجالت بکشيم و شرم کنيم. و بيشتر از بقيه بايد آنانی که از يکي از اين قدرتپرستان فريبکار که با خيره کردن چشم مردم به جنايات ديگران، سعی در پنهان کردن جنايات خود دارند، حمايت و تعريفشان را ميکنند و از آنها انتظار نجات دارند، حيا کنند. و کسانی که حرف اينها را باور دارند، هم کمتر خجالت نکشند. اما بيشتر از همه آنهايی که ميدانند و ساکت ميمانند، شرم کنند.

مگر شما بين نا کسی که با زور و کتک کودکی را به لانه خود ميبرد و به او تجاوز ميکند و بی همه چيز ديگری که با حيله و آبنبات بچه ای را راضي ميکند تا با او برود و بعد به او تجاوز ميکند و حرام زاده ای که اول ميکشد تا بعد به جسدش تجاوز کند، فرق ميگذاريد؟
اين نا کسان بی همه چيز ، سران ممالک و سرمایه هستند و حرام زادگان دست پرورده آنان. و کودکان ما هستیم که از ترس کتک خوردن ساکت ميمانيم و فريب رنگ بشاش و مزه شيرين آبنبات را ميخوريم و از ترس از دست دادن آبنبات سکوت را انتخواب میکنيم و برای دلخنکی فقط ميتوانيم به حرامزاده فحش دهيم و بخاطر هراسي که از مرگ داريم گول قول ناکسان بی همه چيز را ميخوريم که ميگويند حرامزادگان را نابود خواهيم کرد و ميگذاريم تا قدرت خود را بيشتر و انباران آبنبات خود را پرتر کنند و آنها هم بجای نابودی حرامزادگان، فقط و فقط قربانيان تجاوز خود را بيشتر ميکنند. تا کی میخواهيم فقط تجاوزگر خود را عوض کنيم و قبول کنيم که به ما تجاوز شدن يک واقعيت انکار ناپذير هست؟ تا نگوييم بس است، تا با صدای بلند اعتراض نکنيم، تا با چنگ و دندان از خود دفاع نکنيم، ادامه خواهد داشت ...

ای بشر شرم کن! که با اينهمه علم و دانش و ثروت ميتوانستی بهشتی در روی زمين برای همه درست کنی، اما تصميم گرفتی خودخواه، حسود و پر از نفرت باشی و گول افرادی را بخوری که اين احساسات منفی را برای طمع خود استفاده ميکنند و دنيا را به جهنمی پر از جنگ و آدم کشی، فقر و بی خانمانی، ترس و هراس کرده اند.
به جهنمی که خود از ترس از دست دادن مال و منال و قدرت خويش در آن بيشتر از همه ميسوزند. هراسی که مصرف بيش از حد مواد مخدر و الکل هم از دست نميدهند. وحشتی که با ديوارهای بلند و حصارهای محافضتی با آخرین فنون الکترونيکي و مسلحترين پاسبانان دولتی و خصوصی، ارتشهای مجهز به سلاح های سبک و سنگين و کشتار دسته جمعی هم تسکينش نميدهد. ميترسند و ميسوزند و ميسوزانند.
خيال نکنيد که ما چاره ای جز سوختن نداريم. دست از حمايت اين جانيان، آدمکشان متجاوز برداريد. در فکر و وجود خود، ديوارها را فرو ريزيد، مرزها را از بين برداريد و رهبری خود را خودتان بعهده بگيريد. اتحاد و برابری به اين معنی نيست که همه يکشکل و يکصدا از يک شخص یا فلسفه پيروی کنيم. به اين معنی هست که همه با هم، با تفاوت فکري و جسمی، با بردباری و بدون سوء استفاده از همديگر در کنار هم زندگی کنیم و جلوی بی عدالتی و آدمکشی ساکت ننشينيم. که اين کره زمين مال همه ما هست و هيچ بشری و خدايی حق ندارد برای آن مالکی انتخواب کند.

به اميد روزی که هر جانی را ناجی خود نپنداریم

0 بیان و اندیشه:

ارسال یک نظر