ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

پنجشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۸۲

با سلام ...

دانشگاه فنی برلين

سال ۱۹۹۲ : تعداد پرفسور: ۶۲۹ تعداد دانشجو: ۴۰۰۰۰
سال ۲۰۰۳: تعداد پرفسور: ۳۳۵ تعداد دانشجو: ۳۲۰۰۰
و هنوز هم تمام نشده. ميخواهند تعداد پرفسوران را کمتر کنند و چونکه تعداد دانشجويان کمتر نميشود، دارند کاری ميکنند که هرکی نتواند به دانشگاه برود و هر درسی را ميخواهد بخاند، بلکه فقط اشخاص بخصوص به دانشگاه بروند و فقط آنچه را بخوانند که مطلوب و بدرد کارخانه داران و صاحبان سرمايه بخورد.

تعداد پرفسوران بخش:
۱۹۹۷ بالای ۴۰ نفر. ۲۰۰۳ مجاز برای ۱۸ نفر (اما ۱۷ پرفسور بیشتر نداريم). سال ۲۰۰۵ تعداد باطد به ۹ نفر رسيده باشد و تا ۲۰۰۷ فقط ۶ نفر ميمانند. یعنی مجبورند کاری بکنند که تعداد دانشجويان کمتر شود.
بجای اينکه خرجهای بيخودی (برای مثال: برلين دارای سه فرودگاه هست، اما ملياردها خرج ساختن فرودگاه تازه ای ميکنند) ديگر نکنند و يا دزديهای که بانک برلين کرده و برملا شده، پس بگيرند، دارند بودجه دانشگاه را کم ميکنند و ميخواهند از دانشجويان گول بگيرند، نه برای خود دانشگاه، بلکه برای بودجهء برلين!!!!!!





گذارشی کوتاه از اعتصاب:
امروز بعد از تجمع دانشجويان سه دانشگاه برلين در مقابل شهرداری (معروف به شهرداری قرمز) عده ای تصميم به ادامهء تظاهرات، البته بدون مجوز، گرفتند و قير مستقيم (اگر مستقيم ميگفتند، دستگير و مجازات ميشدند، جونکه فقط برای تجمع در روبروی شهرداری اجازه داشتيم.) گفنتند که مطخواهند قدم زنان به مکان پتسدام بروند و بقيه هم هرکاری دوست دارند ميتوانند بکنند. جند ضد نفر بسوی مکان ميروند، البته در گروهک های کوچک. پليس در آنجا منتظر بود. اما ما پليس را قافلگير کرده و بطرف مجلس برلين رفتيم و خيابان رابستيم. سبز جامگان (رنگ لباس پليس آلمان سبز هست) يا بقول دوستان انصار برلين با ماشین های بزرگ راه را بسته و ما را به عقب راندند. ما هم از خيابان بطرف مکان پتسدام رفته و هنگامی که پليس با بلندگو اعلام ميکرد که خيابان را آزاد کنيم، چهار راه را بستيم. تهديد اينکه کار ما خلاف قانون سمری نکرد. وقتی که سبز جامگان دوباره شورع کردند مارا محاصره کنند، يکی داد زد بسوی مجلس برلين و ما بحرکت افتاديم. پليس هم با سرعت داخل ماشينشان شدند و دور زدند و از پياده رو و مرز وسط خيابان رد شدند تا جلوی مجلس را ببندند که ما دوباره راه خود را عوض کرده و وارد ايستگاه مترو شديم. انها که دوباره قافلگير شده بودند (جای همتون خالی، قيافه هاشون را بایستی مي ديديد. مامورين دولتی به اين گيجی و شوکه شده تاحالا نديده بودم.) بسرعت پياده و پشت سر ما وارد ايستگاه شدند. بعد از اينکه دقايقی در ايستگاه شعار داديم (مثال : تعليم و تربيت برای همه و مجانی) سوار قطار شديم. پليس هم خندان و با خيال راحت که از دست ما خلاص پيدا کردند، منتظر ماندند تا همه سوار شوند. دو ايستگاه بعد پياده شديم و با شعار وارد خيابان شديم.از پشت صدای آژير آمد و پليس با بلندگو درخواست ميکرد که بهشان راه بدهيم تا جلوی راه پيمايی بروند (یعنی پشت و جلو پليس و ما هم اون وسط). با زور و زحمت بالاخره ماشین ها به جلوی صف ميرسند که ما ناگهانی مسير را عوض و اونها دوباره با آژير بدنبال ما. خلاصه در خيابان های محله مرکزی با سگ ها، موش و گربه بازی کرديم (و قيافه سبزجامگان از همه ديدنی تر بود) تا بدانشگاه هومبلد رسيديم و وارد دانشگاه شديم و از دانشجويان تقاضا کرديم که با ما همراهی کنند. چندی به ما پيوستند و خيلی هم قول دادند که شنبه در تظاهرات (با مجوز) شرکت کنند. بعد از تجمع در حياط دانشگاه و رفتن به اتاق های درس و با اجازه پرفسوران به همه گفتيم که شنبه در تظاهرات شرکت کنند ....



چند عکس از اعتصاب

0 بیان و اندیشه:

ارسال یک نظر