ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

دوشنبه، آذر ۱۰، ۱۳۸۲

با سلام ...

ادسيسه ورلد ترد سنتر قسمت پانزدهم

تخريب تنظيم شده - قسمت اول

روبرت فيسک Robert Fisk خبرنگار روزنامهء Independent به دستورالعملی که بنا بر گفتهء مامورين دولت آمريکا در چمدان محمد عطا پيدا شده بود، مشکوک بود. بخاطر اينکه قاعدهء نوشته جوری بود که هيچ مسلمانی، هرچقدر هم گمراه باشد، استفاده نميکند. نامه اينجور شروع ميشود: " بنام خدا، خودم، خانواده ام" که اصلا ويژگی خاص مسلمانان را ندارد که در اطن نقطهء دعا از خود و خانواده اش سخن بگويد، بلکه فوری بعد از صدا کردن نام خدا فوری نام محمد را ميبرند. بنا به گفتهء فيسک ترجمه ای که FBI منتشر کرد "تقريبا يک ديد مسيحی آنچه را که هواپيما ربايان ميتوانستند حس کنند" بود. منی که کم و بيش با هردو جامعه آشنايی دارم ميدونم که فيسک درست متوجه شد. او در مقاله اش به چيزهای عجيب و غريب ديگری هم اشاره ميکند که خيلی قابل توجه هستند. بُب وودوارد Bob Woodward (۱) خبرنگار واشينگتن پست هم چيزهای عجيبی درين متن پيدا کرده.

با داشتن ۱٩ نام عربی که چندنفرشان در فلوريدا کلاس خلبانی با هواپيماهای کوچک ديده بودند و چندی هم مدتی در هامبورگ دانشجو بودند که چند ساعت بعد از حمله وحشيانه تروريستی "فاش" کرده بودند، و با وصيت نامه و نوشته های ديگری که بگفت شان مال عطا بود و چندين حواله از عربستان بحساب محمد عطا، که برای هيچ دادگاهی بعنوان مدرک کافی نبود، به کشوری که نميخواست قراردادی را که با شرکت هاليبرتن (Halliburton) ديک چنی (Richard Cheney) بسته بود اجرا کند، حمله و بمباران کردند. و صد البته تهديد چنی در آنموقعی که هنوز معاون رئيس جمهور نبود و مدير هاليبورتون بود، که اگر طالبان سر قول خود نماند، افغانستان و افغانان را با بمباران کردن به عصر حجر ميبرند، دليل جنگ نبود، بلکه این مدارک ناواضح برای هر دادگاهی دلیل اصلی بودند. (فکر کنم اين طولانی ترين جمله ای بود که تاحالا نوشتم و حتما هم پر از غلط).

چند اتفاقی که ثابت در واقعيت رسانه های گروهی ثابت کردند که محمد عطا رييس گروه و تروريست بوده و بخاطر همان مدارک هم بقيه هم تروريست شدند هم جالب هست. اتفاقی ماشين کرايه را جلوی فوردگاه ميگذارند و در آن هم نوشته هايي دربارهء پرواز بزبان عربی و يک قرآن فراموش ميشود و اتفاقا هم يک نوفر شاهد هست که او و دونفر ديگر از ماشين پياده شده اند. مسافر با بليط يک طرفه چمدان هم دارد که يکی را با خود به داخل هواپيما ميبرد و يکی هم تحويل ميدهد که اتفاقی در فرودگاه جا ميماند و بخاطر بخت خوب دولت الهی آمريکا هم دستور عمل ترور و دعا، که ترجمه اش منتشر شد، را در اين چمدان و نه در کيف همراهش ميگذارد. يعنی اگر عطا گيج نبود، همين مدارک هم نداشتند. آيا گيج بود يا از عمد ردی بجا گذاشت؟ اگر از عمد کرد، چرا چمدان را در سالن جا نگذاشت؟ از کجا ميدونست که فراموش ميشود؟ اتفاق ها خيلي گيج کننده هستند. مثلا چرا در يکي ازين نوشته ها نماز را که در اصل همه حفظ هستند، يادداشت شده؟

ادامه دارد ...

(۱) يکي از دو خبرنگاری که جريان واترگيت را فاش کرده بودند.
http:///www.washingtonpost.com/wp-dyn/articles/A37629-2001Sep27.html

مبنی بر مقالات ماتياس بروکرز

آرمین گيله مرد



اعلاميه حقوق بشر - ماده بيست و شش:

الف) هركس حق دارد مستقيما" يا به وسيله نمايندگاني كه آزادانه انتخاب شده باشند در اداره امور عمومي كشور خود شركت جويد.
ب) اراده ملت اساس قدرت اختيارات ملي است,اين اراده به وسيله انتخابات شرافتمندانه صورت مي گيرد كه دوره به دوره از طريق انتخابات عمومي يكسان, با راي مخفي يا بنا به روشي مشابه با آن كه آزادي راي را تامين , انجام مي يابد.

شرکت در انتخابات در قمحوری اسلامي ايران، نقض و کمک به زير پا گذاشتن حقوق بشر هست !
وقتی خودمان حقوقمان را زير پا بگذاريم و يا حتی تمايل به نقض کردن حقوقمان نشان دهيم، نميتوانيم اعتراض کنيم که چرا با ما مثل يک انسان رفتار نميشود. شرکت در انتخابات یعنی دادن حق به اين رژيم فاسد و گرفتن حقِ ملت!

0 بیان و اندیشه:

ارسال یک نظر