فعلا که خرابی تحت کنترل افغانستان و عراق در کار هست. و همه منتظر بمب های بعدی. همانجوری که فرضيه پردازهای سازمان سيا، Brzezinski ("تنها ابرقدرت") و Huntington ("برخورد تمدنها")، از قبل با نقشه بهش فکر کرده بودند، دارد انجام ميشود: دشمن جانی جديد –ترور اسلامی- بالاخره چهرهء خود را نشان داد و حتی دليل اشغال منطقهء بين آسيا و اروپا که از لحاظ استراتيژيکی هم خيلی مهم هست، به دولت آمريکا ميدهد. اين منطقه بايد تحت کنترل باشد تا بتوانند جلوی متحد شدن پاريس، برلين، مسکو و پکينگ را بگيرند، که همچين اتحاديه اي در مدت زمان کوتاهی ميتواند خطر بزرگی از لحاظ اقتصادی و ارتشی برای تنها ابرقدرت شود؛ همچنين جلوی سقوط ارزش دلار که زيادی هست، جلوی سقوط اقتصاد مقروض آمريکا و سيستم جهانی دارائي به آن وابسته را بگيرند.
چند هزار کشته در جبههء وطن در مقابل ادامهء طولانی مدت بقای امپراتوری، ذخيره انرژی برای "يک قرن آمريکايی" ديگر، يک انتظام جديد جهانی، چه ارزش دارند؟ مگر تصميم هنری استيمسون (Henry Stimson) و روئسای سازمانهای مخفی در سال 1941 که در بندر مرواريد (Pearl Harbor) ۲۰۰۰ انسان و چند کشتی را قربانی کنند تا عموم آمريکا را برای جنگ آماده کنند، سرآخر توجيه نشد؟ آيا آمريکا – مخصوصا خانوادهء بوش- با و از تجهيز و تأمين مالی هيتلر و IG Farben (بعد ۵۰ سال BASF و بعدش هم EMTEC ) از سال ۱٩۲٩ تا ۱٩۴۱ ميلادی و سرانجام هم از تخريب تنظيم شده آن، فوق العاده سود نبرد؟ آيا ايالت متحده امريکا بعنوان تنها ابر قدرت بعد از اتمام جنگ جهانی دوم، که ميشه گفت در سال ۱۹۸۹ واقعاً پايان يافت، سر صحنه نماند؟ آيا سياست خارجه مخفی قرن ۲۰ ميلادی آمريکا با بدرجنده های دلپسند ايرادی داشت؟ از نظر اخلاقی و حقوق بشر حتما، اما از نظر قدرت بينی واشينگتن و وال استريت، هيچ ايرادی نداشت. بخاطر همين هم يک حملهء تحريک تنظيم شده، تحت مراقبت و کنترل بوده و اجازه داده شده از طرف دولت آمريکا، امکان بسيار زيادی دارد.
(۲)http://www.eionews.addr.com/psyops/news/carolvalentine.htm
(۳) http://www.worldnetdaily.com/news/article.asp?ARTICLE_ID=22684
(۴) ويران سازی کنترل شده
PDF متن کامل قسمت پانزدهم
مبنی بر مقالات ماتياس بروکرز
آرمین گيله مرد
ترسيدند و تصميمگیری درباره کم کردن بودجه تعلیم و تربیت در مجلس شهر برلين را که قرار بود سال دیگر اجرا بشود، گذاشتند ديروز و امروز. ديروز با 300 تا 500 نفر رفتيم جلوی مجلس تظاهرات و پليس با کمک يک قانون قديمی که اجازه نمیدهد تظاهرات کنندگان تا يک کيلوتر به نزديکی يک نشستی تجمع کنند ما را پراکنده ساخت و عده ای را هم محاصره کرد و اسم و رسمشان را نوشت. نپرسید چه جوری اما ایندفعه من هم محاصره شده بودم اما نمیدانم به چه دلیلی گروه ما را ول کردند و گروه ديگر را نگه داشتند تا اسم و رسمشان را بنویسند. خلاصه شانس آوردم برای اینکه اگر اسم و رسم من رو به کامپيوتر ميدادند، جواب ميگرفتند: مشکوک به تروریست بودند. نه اینکه من تاحالا در کار خشونت آميزی شرکت داشتم، نه، فقط بخاطر اينکه تروريستهای برجهای دوقولو مسلمان و دانشجو بودند و من هم از يک کشور مسلمان و دانشجوی يک رشته فنی هستم، دانشگاه دو سال پيش اسم و آدرسم را به پليس داد البته معذرت خواهی کرد و گفت چاره نداشتيم. سعی ميکنم بزودی مفصل تر ازين روز بنويسم. بازهم دو تا دختر اينروز بيشترین کتک ها رو خوردند.
0 بیان و اندیشه:
ارسال یک نظر