ببین من سیاستمدار نیستم و از بازی سیاست هم هرگز دفاع نمیکنم. بخاطر همین جواب سوالها ( اگر ما در مرحله دموکراتيک هستيم ايا عمده کردن شعارهاي طبقاتي درست هست ؟ مثلا اينکه هر دوجناح خدمتگزار سرمايه هستند درست هست ؟) رو من ضد سیاسی اینجوری جواب میدم: اگر حقیقت (بنظر من) هم بضرر من هم باشد، آنرا میگویم. البته منظور من بی احترامی نیست. من هم میدانم در هر دو جناح اشخاصی هستند که باور میکنند. باور میکنند دارند برای اصلاحات خدمت میکنند و یا باور میکنند که دارند برای حفظ اسلام میکوشند. با این حال بنظر من بزرگترین دشمن اسلام جناح اقتدارگرایان هستند و بزرگترین ضربه را به اسلام آنان میزنند و خواهند زد. و اگر اصلاحات به پیش نرفت بخاطر این بود که جناح اصلاح طلب حال خواسته (سرانش) و نخواسته (همراهان و پیروانشان) فشاری که روی حکام مي آمد کم کرد و آنان دیگر خود را مجبور ندیدند که تن به اصلاحات دهند.
بهترین مثال همان دولت آمريکا هست. اول دول کمونیستها و فاشیستها را با کمک های مالی و نظامی قوی کرد. بعد با شعار مرگ بر فاشیسم و کمونیسم جهان را اغفال کرد و حال هم با شعار مرگ بر تروریسم (تروریستهایی که خود بزرگ کرد) جهان را به فرمانبری از خود ميخواند. کشوری هست که خود و ملتش را ملت مهبوب خدا ميخواند و ماموريت الهی خود را ، نظارت بر جهان تا ظهور مسیح، ميفرمايد. کشوری که کلی سرمايه و سرمايه دار دارد و با اينحال جزو مقروضترین کشورهای دنيا هست. کشوری که مردمش در ظاهر بین دو حزب اتخاب آزاد ميکنند اما در باطن هردو حزب فقط و فقط حافظ سرمايه داران هستند. اما با کمک عوام فريبان حرفه ای، کمتر از نيمی از مردم آنکشور خيال ميکنند کشورشان همان هست که فيلم های هاليوود تعريف ميکنند: يعنی ناجی کره زمين و انسان. کشوری که با شيوه رومی (نان و بازی) نيمی از مردم خود را مشغول و راضی کرده و نگه داشته و نيمی ديگر را بيخيال و بيتفاوت کرده است. کشوری که مثل يک بادکنک ميماند که برای حفظ ظاهر هرروز باد ميشود و بالاخره روزی خواهد ترکيد.
وقتی که قانون اساسی ایران اجازه نمیدهد که مردم، مجلس و يا رييس جمهور اصلاحات کنند اما گروهی مردم را اغفال کرده و با قول اصلاحات فشار روی قشر حاکم را کم کردند تا آقا زاده ها براحتی به داد و ستدشان با غرب ادامه دهند ... چه فکری بسرمان بزند، غير از اينکه آنان فقط برای حفظ سرمايه شخصی وقدرت مدنی قشر حاکم دولتی و اقتصادی از مردم و همراهان و همپيمانان خود استفاده کرده تا با آرايش و حفظ ظاهری خوش و آزاد (مثل آمريکا) فقط در آنند که محافظه کاری کرده و قشر سرمايه دار و تخت قدرت قشر حاکم را حافظ باشند.
دولتين آمريکا و ايران خیلی شبيه هم هستند و سياستمداران ايران با کمک شعار پوچ و توخالی و بيمعنی مرگ بر آمريکا، دارند از ايران آمريکايی دگر ميسازند. فقط چند واژه را تغيير دهيم همان آش و همان کاسه هست. يکی مسيح بکار ميبرد و ديگری مهدی و هردو قول عدالت را در جهان بعدی ميدهند.
ما برای آسودگی امروز خود با سکوت خود و بیخیالی خود داريم فقط و فقط به نسل های آينده خيانت ميکنيم. امروز کمک ميکنيم تا بادکنک را باد کنند و فردا هنگامی که فرزاندانمان پا به صحنه زندگی ميگذارند و باد کردن بادکنک را از ما ياد گرفته اند، بروش مان ادامه ميدهند. اما آنزمان هنگام باد کردن، آن بادکنک خواهد ترکيد ...
نامه سرگشاده انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه عمل و صنعت ايران به ملت شريف ايران
راضی نيستم اما موافقم!
در ضمن پانته آ جان هم اسباب کشی کرد.
آرمين گيله مرد
0 بیان و اندیشه:
ارسال یک نظر