«مزدک گفت مال بخشیده ایست میان مردمان که همه بندگان خدایند و فرزندان آدمند و بچه حاجتمند. ... باید که مال یکدیدیگر خرج کنند تا هیچکس را بیبرگی نباشد و درماندگی. تساوی دلی باشد.»
ابن بطریق دربارهی آیین مزدک مطالبی مینویسد که تقریباً با گفتههای فردوسی یکسان هست «خداوند ارزاق را در روی زمین آفرید که مردم آنها را میان خود بطور برابری قسمت کنند و کسی از دیگری بیشتر نداشته باشد. ولی مردم بین خود ظلم میکنند و هرکسی نفس خودش را به برادرش ترجیح میدهد. ما میخواهیم در اینکار نظارت و وارسی کنیم و مال فقرا را از دولتمندها گرفته و از توانگران بتهیدستان بدهیم و از هرکس که مال و خدم و اَمتِعه زیادی داشته باشد گرفته و بین او و غیر او مساوات بکنیم تا آنکه احدی را بر ديگران امتیاز نماند.» (۱۰)
اوتاکر کلیما (شرقشناس از چکسلاواکی) دربارهء مزدک مینویسد: «مزدک توانست به ملت ايران بفهماند که میتوان نظام جدیدی در زندگی اجتماعی بوجود آورد. وی می دانست چگونه مستقیماً برضد صاحبان قدرت بپاخیزد و توجۀ مردم را به قدرت دولت و منشاء ثروتهای خصوصی که همواره از دسترس توده مردم بدور بوده است، معطوف دارد. او میدانست چگونه نظر مردم را به اموال سلطنتی و انبارها و خزاين دربار که می توانست نجات بخش جان بسیاری از عوامالناس باشد، و همچین به اموال بزرگان و روحانیون جلب نماید»... (۱۱)
«تعلیمات مزدکی مربوط به اشتراک اموال مستلزم آن بود که انچه در تصرف ثروتمندان است به فقرا داده شود زيرا به زعم وی متولين فقط برحسب تصادف آنچه را که متعلق به همه است در تصرف دارند.» (۱۲)
خوانندگان خود توجه دارند که تعليمات مزدک و جريان اجتماعی که خواستار لغو مالکيت خصوصی بود نمیتوانست مورد موافقیت صاحبان زور و زر باشد و منافع دو گروه اجتماعی که خسرو انوشيروان و مزدک معرف آن بودند دارای چنان تضادی بود که بالاجبار میبايست یکی بر ديگری غلبه میکرد. بالاخره پس از دسايس فراوان، انوشيروان توانست با کشتن نزديک به ۱۲ هزار مزدکی و مزدک نهضت اجتماعی مساواتطلبان را سرکوب کند.
اوتاکر کليما درباره چگونگی کشتن مزدک و زندهبگور کردن سه هزار تن از ياران نزديکش (بفرمان انوشيروان) که میتوان گفت از برجستگان سازمان سیاسی مزدکیان بودند، مینویسد:
«در درگاه خسرو باغی وجود داشت که با ديوار بلندی محصور شده بود. خسرو دستور داد در گرداگرد ديوار گودالهایی کندند و آن سه هزار تن را «زيرپای و سرزير» در گودالها فرو برده، دفنشان کردند. مزدک بدانجا رفت و بدينخيال که شايد چمنزار باروری را مشاهده کند، باغ را گشود. اما به محض اينکه وی چشمش بدان منظرهء وحشتناک افتاد، از ترس فريادی برآورد و از هوش برفت. خسرو فرمود دار بلندی برپا ساخته، آن نگونبخت را نگونسار بدان آويزند و تيربارانش نمايند» (۱۳)
ادامه دارد ...
منبع: اولين جمهوری شورايی در ايران
اثر پرفسور دکتر شاپور رواسانی
نشر شمع
(۱۰) راوندی. مرتضی؛ تاریخ اجتماعی ایران جلد اول، تهران ۱۳۴۷، صفحه ۶۴۹
(۱۱) کلیما، اوتکر، تاریخ جنبش مزدکیان، ترجمه جهانگیر فکری ارشاد، تهران ۱۳۵۹، صفحه ۲۰۹
(۱۲) پیکولوسکایا. ن.و، تاریخ ايران، از دوران باستان تا پایان سده هیجدهم میلادی، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۵۴، صفحه ۹۹
(۱۳)کلیما، اوتکر، تاریخ جنبش مزدکیان، ترجمه جهانگیر فکری ارشاد، تهران ۱۳۵۹، صفحه ۲۷۹ - ۲۷۸
ارزاق: روزيها، خواربار
اَمتِعه: کالاها
معطوف: مورد نظر و توجه
زعم: گمان
ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 بیان و اندیشه:
ارسال یک نظر