(...)
ميرزا آقاخان در کتابهايش سلطنت استبدادی و زمينداری بزرگ را رد کرده و از استقرار آزادی و مساوات دفاع مینمود. وطنپرستی او منجر به نژادپرستی و يا غلّو در ملیگرائی نگرديد، بنظر او وطنپرستی میتوانست عامل ايجاد وحدت در ميان مردم ايران در مبارزه عليه استعمار روسيه و انگلستان جُنبشی عليه استبداد سلطنتی و قدمی در جهت پيشرفت باشد.
ميرزا آقاخان به تاریخ ايران تکيه نموده و بخصوص به افکار و نظريات مزدک که خواستار لغو مالکيت خصوصی بود استناد ميکند.
(...) از نظريات او درباره سوسياليسم اکتفا میگردد.
«در موضوع مساوات که ريشه حيات آدمی است حرف بسيار است و حکمای فرنگستان سخنان مختلف گفتهاند. برخی حصول آنرا ناممکن و پارهای مشکل دانستهاند اما بايد دانست که افراد آدمی بالذات متساوی هستند و اختلاف در استعداد و قوای روحانی افراد بیش از تفاوتی که در شکل و نيروی جسمانی آنان ديده شود نيست. در هر حال شبههای نيست که در اجتماع اوليه بشری اصل مساوات تصور دشواری نبوده بلکه قانون برابری حاکم بوده است ولی آن قانون متروک شده و آنچه بر جامعه انسانی چيره گشته آئين عدم مساوات است. اکنون در فرنگستان سه فرقه تشکيل يافتهاند که مرامشان تامين مواسات است و مساوات ملی عمومی است عبارتند از سوسياليستها، آنارشيستها و همچنين نهليستهای روسيه ... مختصر اينکه همه آنان برای مسئله مقدسه مساوات و مواسات کار ميکنند و اول وظيفه انسانيت را همين میدانند. اين سه فرقه با کمال گرمی و حرارت در کار برانداختن ريشه فقر و فاقه هستند که از اثر مناعت و شناعت و ستمگری بیانصافان عالم پيدا شده است. سوسیاليستها میگويند تمام افراد بايد "در امتيازات مساوی باشند" و چرا بايد مسکين از گرسنگی بميرد و همه امتيازات از ان ديگری باشد؟ بلکه هرکس بايد حقوق خويش را دارا شود ...» (۸)
و ادامه ميدهند، «سرمايه اصلی را دو چيز تشکيل ميدهد، یکی ماديات مانند فلزات و معادن، ديگر، اجرت عمله و ميزان واقعی "ثروت" فقط اعمال جسمانی و روحانی است، یعنی صناعات دستی و افکار عقلی نه سيم و زر زيرا که طلا و نقره تنها واسطه مبادلات اعمال است». (۹)
(...)
در همان جهت افکار سوسياليستی ميرزا آقاخان درباره حدود آزادی ميگويد «معنی آزادی اين نيست که هرفردی بر اجرای هوسهای نفسانی خود مقتدر باشد و تحت هيچ قانونی نرود و نيز اين نيست که ثروتمندان و توانگران مختار باشند که دنبال آرزو هوس خویش را گيرند چه در واقع اين صنف دشمن حريت و آزادی هستند» (۱۱)
(...) بعلاوه از متفرعات آزادی و مساوات اينکه زن و مرد بايد «در جميع حقوق حياتيه برابر باشند. همچنانکه هر دو دست را بطور مساوی بکار ميبريم و در اعامل هيچکدام فرق نمیگذاريم، مرد و زن نيز بايد اعضای برابر هيئت اجتماع بشمار روند و بالاخره عالم انسانيت بسرحد کمال نخواهد رسيد مگر اينکه زنان نيز در جميع امور و حقوق با مردان مشترک و برابر باشند ...» (۱۲)
(...)
(۸) آدميت، فريدون، زندگانی و افکار ميرزا آقاخان کرمانی، تهران ۱۳۴۶، صفحه ۲۳۶
(۹) همانجا صفحه ۲۳۷
(۱۰) همانجا صفحه ۲۳۹
(۱۱) همانجا
(۱۲) همانجا صفحه ۲۴۳
غلّو: زياده روی
فاقه: فقر
مناعت: بلند نظر و عالیطبع بودن
شناعت: زشتی و بدی
مسکين: فقير
اجرت: دستمزد
ادامه دارد ...
منبع: اولين جمهوری شورايی در ايران
اثر پرفسور دکتر شاپور رواسانی
نشر شمع
ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام
چهارشنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۸۳
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 بیان و اندیشه:
ارسال یک نظر