ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

پنجشنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۳

با سلام ...

يا باهم برای ما. يا در مقابل هم و برای "آنها" !!!؟

مشکل، مشکل دينی، ملی، قومی، زبانی و يا دگر مرزها و حدهای ساختگی و ديوارهای پوچ و توخالی در افکارمان نيست. بلکه مشکل ما هست و مشکل اصلی هم خودمان هستيم. اگر می‌گوييد ما قدرتی نداریم و نمی‌توانيم کاری بکنيم، فقط به اين نکته توجه کنيد: چرا در طول تاريخ اينهمه عوامفريبی در گذشته و حال و برای آينده!؟ برای اينکه خواست ما حاکم هست و وقتی نخواهيم و حاضر باشيم خود را ارزان بفروشيم نتيجه‌اش مترسکی مست و نادانی تک دست و کوسه مال‌پرست و جنايتکاری پست هست! اين دنيا نه مال اسلام يا بنام اسلام برای ولايت فقيه، نه مال مسيح يا بنامش برای پاپ، نه مال اديان برای قشر روحانی، نه بنام شرف و ميهن برای شاه، نه بنام کارگر برای حزب، نه بنام دمکراسی و آزادی بازار برای احزاب و سرمايه سالاران و نه ... هست، بلکه اين دنيا مال ماست و ازآن ماست (شايد هم مال دوغ باشد، کس چه می‌داند!). عيب فقط از اسلام، يهوديت، کمونيسم، دمکراسی و ... نيست. بلکه اشکال از ما هست که می‌گذاریم ما را براحتی از همديگر جدا کنند. بدنبال جاه‌طلبانی که از اعتقاداتمان سوءاستفاده می‌کنند براه می‌افتيم و به آنان خواسته و نخواسته به در بند کشيدن خودمان ياری می‌کنيم. خود را اشرف مخلوقات می‌پنداريم اما مانند گوسفندان براحتی می‌گذاریم ما را برای سلاخی آماده کنند و در خواب اينکه برای خانواده خود و آينده فرزندانمان انجام می‌دهيم بدنبال چوپان براه می‌افتيم و وقتی قصاب آمد دگر دير شده است.

بدنمان را، زور بازويمان را، عقليت‌مان را، قدرت تخيلمان را برای اندکی يا گاهگای کمی بيشتر می‌فروشيم و متاسفانه به کسانی که به برده‌کشی انسان در کوششند. آنهم به قيمتی که ارزش واقعی آنرا خود تأيین می‌کنيم و هرچه بی‌ارزشش کنيم و کرديم، خود کرده‌ايم.

من به ... اعتقاد دارم برای اينکه حق هست و برای برقراری عدالت و رفاه همه بايد همعقيده من باشند تا انسان خوبی شويم و بمانيم. اما اگر خيال می کنيم با زور می‌توانيم بشر را اخلاقی و بهتر کنيم، اشتباه می‌کنيم. بخاطر اينکه با زور فقط می شود حيوانات را برای سلاخی و بردگی و سرگرمی رام و تربيت کرد.

يک نکته برای آنانی که به چوپانان اعتماد و اميد دارند، با دقت بخوانيد و خوب بهش فکر کنيد:

در دنيايی که سود مالی مهمترين هست، چرا درمان و معالجه کنند وقتی می‌توانند بستری و پرستاری کنند؟؟؟

نکته ديگری برای آنانی که اميدوارند روزی جزو "آنها" بشوند:ما می‌توانيم آزاد بشويم اگر جرأت کنيم و بخواهيم. آنان با به پا گذاشتن در طرف مقابل مردم (ما) اول خود را بزنجيری بستند که نمی‌توانند ازش رهايی يابند و هرگز هم دگر توانش را نخواهند داشت.

آزادی يک انديشه و فرضيه نيست بلکه يک عمل!

مساوات و مواسات هم يک تخيل نيست بلکه يک راه!!!

يک گيله مرد



لطفا به لينکهایی که امروز (جمعه) به لينکدونی (ستون سمت چپ) اضافه شدند مراجعه کنيد!
 

0 بیان و اندیشه:

ارسال یک نظر