ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

سه‌شنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۳

با سلام ...

یارو

وارد میشوم. بیست دقیقه دیگر تعطیل خواهد شد. خانمی در پشت صندوق مشغول به کار هست و مردم صف کشیدند. خانمی دیگر پشت میز بکار هست و مردم صف کشیدند. توی صف وامیستم. تلفن زنگ میزند و این دو خانم مشغول و صفوف طولانی. یارو یک گوشه روی صندلی نشسته و دیوار را نگاه میکند گاهی ناخنش را میجود و تلفن همچنان زنگ میزند. و گاهی برمیگردد و شلوغی را نگاه میکند، سرش را تکان میدهد و تلفن همچنان زنگ میزند. خانم مشغول بکار تلفن را نگاه میکند، صف را نگاه میکند، یارو را نگاه میکند و میخندد. تلفن همچنان ناله میکند. دو دقیقه دیگر تعطیل خواهد شد. یارو بلند میشود و میرود و تلفن همچنان زنگ میزند!!!

0 بیان و اندیشه:

ارسال یک نظر