ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

سه‌شنبه، مهر ۲۹، ۱۳۸۲

با سلام ...

Jihad Inc. - Made in USA - قسمت دوم

...

اگر حرف یک گروه فمينيستی و چپی را بعنوان مدرک برای نقش فعال دولت آمريکا در سازندگی گروه و يک دولت تروريستی را کافی نميدانيد، به منبعی که در مقاله بهش اشاره شده است مراجعه کنيد: کتابی که در اوايل سال 2000 در انتشارات دانشگاه يل (Yale-University-Press) نشر شد: "Taliban: Militant Islam, Oil and Fundamentalism in Central Asia". نويسنده اش، احمد رشيد، خبرنگار ارشد Far Eastern Economic Review و روزنامه محافظه کار Daily Telegraph در لندن و بدون شک خبره در شناخت منطقه هست و آدم جدی و محافظه کار بحساب مي آيد و با اينحال شکی نميگذارد که دولت آمريکا ساختن "محل تولد" (مکتب خانه) تروريستها را در افغانستان و پاکستان حمايت و به سازندگی آنان کمک کلانی کردند.

به گفته رشيد رييس سازمان سيا Casey در سال 1986 مبارزه با شوروی را با سه اقدام تشديد کرد: او کنگرس آمريکا را قانع کرد که مجاهدين افغانستان را با راکتهای استينگر مجهز کنند و آنها را در جنگ پارتيزانی آموزش دهند و حمايت کنند. در يک همکاری با سازمانهای اطلاعاتی پاکستان Inter-Services-Intelligence (ISI) و بريتانيا MI 6 برنامه ريزی کرده بودند که با حمله های تروريستی "اسلامی" جمهوريهای شوروی ازبکستان و تاجيکستان را نامطمئن سازند. سومين اقدام اين بود که از آن به بعد سازمان سيا کوشش ISI ، که در بقيه کشور های اسلامی جنگجويان جهاد پيدا کنند و در يک شبکه از مکتب خانه ها و اردوگاه ها از لحاظ ايدئولوژی و نظامی تعليم و تربيت دهدند، حمايت کردند:
"بين 1982 و 1992 در ميان مجاهدين افغانستان 35000 مسلمان افراطی از 43 کشور مختلف "غسل آتشين" (**) خود را گرفتند. ده ها هزار ديگر آمدند تا در "مدرسه ها"، که دولت ارتشی ضيا در پاکستان و در امتداد مرز باز کرده بود، تحصيل کنند. رويهمرفته 100 هزار مسلمان افراطي در پاکستان و افغانستان با جهاد تماس پيدا کردند (...) افراطيون در اردوگاه های پيشاور (در پاکستان) و افغانستان برای اولين بار همديگر را ملاقات و با همديگر آموختند و تمرين کردند. برای اولين بار از جنبش های اسلامی در کشورهای ديگر شنيدند و اينجوری رابطه های تاکتيکی و ايدئولوژی برقرار کردند، که در آینده برايشان مفيد بود. اين اردوگاها به دانشکده های مجازی برای آینده اسلام افراطي تبديل شدند."

درين دانشگاه های ترور همان تروريست هايی که در 11 سپتامبر دست به اين عمل وحشتناک زدند تعليم و تربيت شدند. همانجوری که دولت آمريکا در مبارزه اش با "قلمرو شيطانی" هر عملی از ترور تا اعمال ضد اخلاقی، مثل شستشوی مغزی و تبديل جوانان مسلمان توسط متعصبين ديني به پيشمرگان بمبگذار و دادن مواد منفجره به آنها، از چيزی گذر نکرد، همانجور هم الآن "جنگويان مقدس" در جنگشان بر ضد آقايان معلم هيچ مرز اخلاقی نميشناسند.

بخاطر همين و برای اينکه مبارزه با ترور موفق شود، بايد با سياست خارجه آمريکا شروع شود، مخصوصا سياست غير رسمی دولت آمريکا. همان سياستی که اشخاصی مثل بن لادن و جنگجويان جهاد را به ما ارائه داد، همان سياستی که در در ماه مه 2001 به دولت طالبان 43 مليون دلار پرداخت کرد، همان سياستی که هنوز هم به گروه های قتل در کلمبيا و ديگر نقاط جهان پول و اسلحه و تعليم ميدهد. (***)

رشيد در کتاب خود به يک نقطهء مهم ديگر هم اشاره ميکند: ISI به تورکی بن فيصل رييس سازمان اطلاعاتی عربستان سعودی شکایت کرد که از کشور آن فقط راننده های تاکسی، دانشجويان معمولی و صحرانشينان خود را برای جهاد معرفی ميکنند، اما کسی از خانواده اشرافی حاضر به اين کار نيست. بعد از آن در سال 1982 اسامة بن لادن، که از اشراف عربستان سعودی بحساب می آمد و فرزند يک خانواده مقتدر اين کشور بود، برای جهاد "داوطلب" شد تا گردان سعودی را در "جنگ مقدس" رهبری کند. خانواده بن لادين و ابن سعود با کمال رضايت و خشنودی ازين عمل حمايت کردند.

با اينکه در واقعيت رسانه های گروهی غرب از سال 1990 به بعد دولت آمريکا و سعودی دست از حمايت بن لادن و مجاهدين برداشته اند، پژوهش رشيد درين مورد اين واقعيت را ثابت نميکند. در سال 1998 شازده تورکی بن قيصل، که بعنوان رييس سازمان اطلاعاتی عربستان سعودی عضو پيوسته سازمان سيا هست، از قندهار ديدن کرد. چند هفته بعد به طالبان 400 عدد وانت با پلاک های عربی تحويل دادند. اندکی بعد سفارتهای آمريکا در آفريقا منفجر شدند. سازماندهندهء احتمالی: اسامة بن لادن. مقر احتماليش در آنموقع: قندهار. همانجايي که اولين بمبهای آمريکا بر روی "اردوگاه های ترور" ريخته شدند.


(**) يک واژه در غرب. نميدانم آیا ما هم همچين واژه ای داريم. منظور در جنگی و مبارزه ای برای اولين بار مسلحانه شرکت کردند.

(***)http://emperors-clothes.com/news/albu.htm

مبنی بر مقالات ماتياس بروکرز



از سران حاکم خواستدار آزادی زندانيان سياسی هستیم. از مردم خواهشمندم که حداقل با يک امضاء نشان بدهند که آنها را فراموش نکرده و نخواهند کرد، گرچه هم بنظرتان آيد که امضا فايده ای نخواهد داشت اما نشان خواهيد داد که فراموش نکرده ايم و نخواهيم کرد.

زندانيان سياسی را آزاد کنيد


فراموششان نکنيد!

0 بیان و اندیشه:

ارسال یک نظر