ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

جمعه، آبان ۰۹، ۱۳۸۲

با سلام ...

تاکتيک دنيای آزاد برای مقابله با تظاهرات و اعتراض

به بهانه کمبود پول و سرمايه (آره، گفتند و باور کردم) ميخواهند مزايای کارمندان دانشگاه (کلا همهء کارگران و کارمندان) را کم کنند. بخاطر همین ميروند اجازه ميگيرند که در پنجشنبه ۳۰ اکتبر تظاهرات کنند و به همه هم با پست الکترونيکی خبر ميدهند. خوب ديگه اين تاکتيکی که بکار بردند بنظرت حتما آشنا مياد که در ۱۸ تير مورد استفادهء قمحوری قرار گرفت. دانشگاه تکنيک برلين در برنامهء شروع ترم جديد دو فضانورد آلمانی را دعوت ميکند و برنامه را ۳۰ اکتبر اجرا ميکند و با پلاکاتهای بزرگ و کلی تبلیغ همه را به اين روز دعوت ميکنند. و جای تعجب هم نيست که رسانه های گروهی از اين برنامه گذارش ميدهند و نه از اعتراض و تظاهرات و ناراضی کارمندان. متوجه ميشويد که قمحوری دارد با کمک اروپا به يک "کشور آزاد" تبديل ميشود تا بدزدی و چپاول ادامه داده شود و بجای کتک زدن و کشتن مردم، مردم را ازين به بعد خر، مشغول و معتاد کنند. و ما هم باور کنيم که فقط همين دو راهی هست و بين بد و بدتر را فقط ميتونیم انتخواب کنیم. ببخشید ازين تشبيه اما اينجور فکر کنيم که خلاصه قرار است به ما تجاوز شود، بگذاريم کسانی را که با کاپوت تجاوز ميکنند ما را بکنند و ضرب المثل انگليسی هم ضرب المثل جهانی کنيم: «وقتی نميتوانی جلوی تجاوز را بگيری، حداقل کيف کن!»





معرفی يک کتاب سنگين




آيا تروريستها با بمگذاری در بغداد به هدف خود خواهند رسيد؟ يا رسيده اند؟

چندی پيش درين مورد افکار خود را گفته بودم. فعلا مشاهده ميشود که بعد از بمبگذاريهای فراوان در بغداد، آمريکاييها از عراق بيرون نرفتند، بلکه آن سازمانهایی که دولت آمريکا نميخواهد در عراق باشند، کشور را ترک ميکنند.




هفته ديگه:
قسمت چهاردهم
جنس بُنجُل عمو سام: هروئين، طالبان، پاکستان

مقاله »منتظر “ منجي “ نمانيم ، منجي خود ماييم ! نيلوفر بيضايی « رو نخونديد بخونيد و با دقت و همه را بخونيد و هر جانی را ناجی خود نپنداريد!

به اميد روزی که خيال نکنيم ميشود با ترور و قتل و جنايت، جلوی ترور و قتل و جنايت را گرفت.

آرمين گيله مرد

چهارشنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۲

با سلام ...

منجي

ببخشید که قبل ازینکه جواب بدم مینویسم. اما امروز وقت نکردم و با اینحال دوست دارم که اگر این مقاله رو نخوندید حتما بخونيد.
منتظر “ منجي “ نمانيم ، منجي خود ماييم ! نيلوفر بيضايی
(...)
مي توانيم تقصير را بر گردن ديگران بيندازيم. آري راحت ترين راه اين است كه به سادگي بگوييم ، تقصير ما نبود و نيست ، تقصير “ آنهاست“ . آري ، هميشه تقصير از “ديگران“ است و ما “بره ها ي بي تقصيريم“ . نتيجه ي اين معادله اين است كه ما ملتي مي شويم “مظلوم“ ، “ قهرمان“ ، “ ستمديده“ و كساني بايد از راه برسند تا ما را از “مظلوميتمان “ رهايي بخشند و به اين اميد است كه شب را روز مي كنيم و روز را به شب مي رسانيم.
(...)
تاريخ به خودي خود ، نه مايه ي افتحار است و نه مي بايست مايه ي شرم باشد. تاريخ، زماني به كار مي آيد كه با شناخت آن ، بتوانيم به گره هايي كه امروز در كارمان افتاده است ، پي ببريم و راهي بسوي آينده بجوييم. ايكاش يك بار هم كه شده، در مي يافتيم كه ما جدا از باورهايمان ، جدا از اينكه “ايراني“ باشيم يا “مسلمان“ ، “مسيحي“ باشيم يا “يهودي“ ، “زن“ باشيم يا “مرد“ ، انسانيم ، انسان.
(...)
آيا هزينه اي از اين بيشتر مي توان پرداخت و همچنان به اين “جناح“ يا آن “جناح“ دل خوش ساخت يا در انتظار منجي ماند؟
باز يك “انتخابات“ فرمايشي ديگر در راه است. حيله ها اينبار با بارهاي پيش فرق خواهد كرد. هيچ چيز بعيد نيست. شايد بجاي سيد محمد خاتمي ، اينبار محمد رضا خاتمي بي عبا و عمامه علم شود، شايد يكي از همين قهرمانهاي ساخته و پرداخته و در آب نمك خوابانده ي اين حكومت دغل ، اينبار “منجي“ خوانده شود . هوشيار باشيم.
(...)

حتما برين همه رو بخونين. وقتی که خوندم انگار داشتم افکار خودم رو میخوندم.




ببخشيد جواب پيام ها رو حتما، اگر امروز نشد فردا، ميدهم.
آرمين گيله مرد

دوشنبه، آبان ۰۵، ۱۳۸۲

با سلام ...

چرا ما را متعصب بار می آورند؟

به اين سوال جوابهای خوب داده شد که همديگر را تکميل ميکنند. البته بعضی از دوستان فقط تعصب رو معنی کردند اما نگفتند که "چرا ما را متعصب بار می آورند؟"

مهناز. وبلاگ ويران:
متعصب بار ميارن چون متعصب کورکورانه دفاع و حمله ميکنه. و جرات عوض کردن نظرشو نداره.

که تکميل ميشه با جواب قلقلی از وبلاگ قلقلک:
تا بتونن ازمون مفتکی استفاده کنن.

جواب معياد هم با کمی تغير: برای اينکه مارو از واقعيت دور کنند. و واقعيتی که قشر قدرت را برپا و استوار نگه ميدارد به خوردمان دهند.

برداشت از جواب خانه آدم کجاست ؟ : برای اينکه احساسات و افکار مارا متمرکز به مسایلی که بنفع خودشان هست، کنند.

نيلوفر هم ميگويد: من فقط ميدونم تعصب زاييده کوته فکري و نادونيه...و درمانش فقط دانشه.... که کاملا درست ميگويد. اما یکی از دلایلی که آدم رو متعصب هم بار می آورند این هست که ذهنشان برای دانش و افکار ديگر بسته میشود ....

کتبالو: ما رو متعصب بار ميارن که نتونيم فکر کنيم و چهار چوبمون رو عوض کنيم.

متعصبين پاسداران ظالمين و روحانی نمايان و شريف خيالان بودند و هستند، که حق تعصب نميخواهد!


بنا بر پیشنهاد آريا. وبلاگ جهانخانه.

جمعه، آبان ۰۲، ۱۳۸۲

با سلام ...

تعصب

تعصب چيست و چرا ما را متعصب بار می آورند؟


تعصب: جانب داری کردن از کسی،بچيزی دلبسته و مقيد بودن و سخت از آن دفاع کردن. فرهنگ عميد

جانب داری کردن، حمايت کردن، حميت داشتن. پرخاش کردن، سخت گرفتن. حميت، عصبيت. سختگيری. فرهنگ معين

خر قدرت و قدرت مندان شدن، حافظ قشر قدرت، از روی نادانی کمک به حکام، ترس فرو ريختن واقعيت ساختگی، وابستگی بزرگ به يک واقعيت مجازی. يک گيله مرد

متاسفانه برای سوال دوم ده دقيقه بیشتر وقت ندارم. از خوانندگان و دوستان خواهشمندم تا دو شنبه به سوال دوم "چرا ما را متعصب بار مي آورند؟" جواب دهند. من دوشنبه میخوانم و سعی میکنم سه شنبه جواب خودم را بدهم. البته اگر کسی جواب منو داد خیلی ممنون خواهم شد و قسمت 14 دسیسه رو خواهم نوشت.

به اميد روزهای بدون جانگيری!



بنا به درخواست آریا. وبلاگ جهانخانه. از طرف يک موافق:


حکم اعدام را لغو کنيد. زندگي، مقدّس هست.



برای دريافت کد اينجا کليک کنييد!

سه‌شنبه، مهر ۲۹، ۱۳۸۲

با سلام ...

Jihad Inc. - Made in USA - قسمت دوم

...

اگر حرف یک گروه فمينيستی و چپی را بعنوان مدرک برای نقش فعال دولت آمريکا در سازندگی گروه و يک دولت تروريستی را کافی نميدانيد، به منبعی که در مقاله بهش اشاره شده است مراجعه کنيد: کتابی که در اوايل سال 2000 در انتشارات دانشگاه يل (Yale-University-Press) نشر شد: "Taliban: Militant Islam, Oil and Fundamentalism in Central Asia". نويسنده اش، احمد رشيد، خبرنگار ارشد Far Eastern Economic Review و روزنامه محافظه کار Daily Telegraph در لندن و بدون شک خبره در شناخت منطقه هست و آدم جدی و محافظه کار بحساب مي آيد و با اينحال شکی نميگذارد که دولت آمريکا ساختن "محل تولد" (مکتب خانه) تروريستها را در افغانستان و پاکستان حمايت و به سازندگی آنان کمک کلانی کردند.

به گفته رشيد رييس سازمان سيا Casey در سال 1986 مبارزه با شوروی را با سه اقدام تشديد کرد: او کنگرس آمريکا را قانع کرد که مجاهدين افغانستان را با راکتهای استينگر مجهز کنند و آنها را در جنگ پارتيزانی آموزش دهند و حمايت کنند. در يک همکاری با سازمانهای اطلاعاتی پاکستان Inter-Services-Intelligence (ISI) و بريتانيا MI 6 برنامه ريزی کرده بودند که با حمله های تروريستی "اسلامی" جمهوريهای شوروی ازبکستان و تاجيکستان را نامطمئن سازند. سومين اقدام اين بود که از آن به بعد سازمان سيا کوشش ISI ، که در بقيه کشور های اسلامی جنگجويان جهاد پيدا کنند و در يک شبکه از مکتب خانه ها و اردوگاه ها از لحاظ ايدئولوژی و نظامی تعليم و تربيت دهدند، حمايت کردند:
"بين 1982 و 1992 در ميان مجاهدين افغانستان 35000 مسلمان افراطی از 43 کشور مختلف "غسل آتشين" (**) خود را گرفتند. ده ها هزار ديگر آمدند تا در "مدرسه ها"، که دولت ارتشی ضيا در پاکستان و در امتداد مرز باز کرده بود، تحصيل کنند. رويهمرفته 100 هزار مسلمان افراطي در پاکستان و افغانستان با جهاد تماس پيدا کردند (...) افراطيون در اردوگاه های پيشاور (در پاکستان) و افغانستان برای اولين بار همديگر را ملاقات و با همديگر آموختند و تمرين کردند. برای اولين بار از جنبش های اسلامی در کشورهای ديگر شنيدند و اينجوری رابطه های تاکتيکی و ايدئولوژی برقرار کردند، که در آینده برايشان مفيد بود. اين اردوگاها به دانشکده های مجازی برای آینده اسلام افراطي تبديل شدند."

درين دانشگاه های ترور همان تروريست هايی که در 11 سپتامبر دست به اين عمل وحشتناک زدند تعليم و تربيت شدند. همانجوری که دولت آمريکا در مبارزه اش با "قلمرو شيطانی" هر عملی از ترور تا اعمال ضد اخلاقی، مثل شستشوی مغزی و تبديل جوانان مسلمان توسط متعصبين ديني به پيشمرگان بمبگذار و دادن مواد منفجره به آنها، از چيزی گذر نکرد، همانجور هم الآن "جنگويان مقدس" در جنگشان بر ضد آقايان معلم هيچ مرز اخلاقی نميشناسند.

بخاطر همين و برای اينکه مبارزه با ترور موفق شود، بايد با سياست خارجه آمريکا شروع شود، مخصوصا سياست غير رسمی دولت آمريکا. همان سياستی که اشخاصی مثل بن لادن و جنگجويان جهاد را به ما ارائه داد، همان سياستی که در در ماه مه 2001 به دولت طالبان 43 مليون دلار پرداخت کرد، همان سياستی که هنوز هم به گروه های قتل در کلمبيا و ديگر نقاط جهان پول و اسلحه و تعليم ميدهد. (***)

رشيد در کتاب خود به يک نقطهء مهم ديگر هم اشاره ميکند: ISI به تورکی بن فيصل رييس سازمان اطلاعاتی عربستان سعودی شکایت کرد که از کشور آن فقط راننده های تاکسی، دانشجويان معمولی و صحرانشينان خود را برای جهاد معرفی ميکنند، اما کسی از خانواده اشرافی حاضر به اين کار نيست. بعد از آن در سال 1982 اسامة بن لادن، که از اشراف عربستان سعودی بحساب می آمد و فرزند يک خانواده مقتدر اين کشور بود، برای جهاد "داوطلب" شد تا گردان سعودی را در "جنگ مقدس" رهبری کند. خانواده بن لادين و ابن سعود با کمال رضايت و خشنودی ازين عمل حمايت کردند.

با اينکه در واقعيت رسانه های گروهی غرب از سال 1990 به بعد دولت آمريکا و سعودی دست از حمايت بن لادن و مجاهدين برداشته اند، پژوهش رشيد درين مورد اين واقعيت را ثابت نميکند. در سال 1998 شازده تورکی بن قيصل، که بعنوان رييس سازمان اطلاعاتی عربستان سعودی عضو پيوسته سازمان سيا هست، از قندهار ديدن کرد. چند هفته بعد به طالبان 400 عدد وانت با پلاک های عربی تحويل دادند. اندکی بعد سفارتهای آمريکا در آفريقا منفجر شدند. سازماندهندهء احتمالی: اسامة بن لادن. مقر احتماليش در آنموقع: قندهار. همانجايي که اولين بمبهای آمريکا بر روی "اردوگاه های ترور" ريخته شدند.


(**) يک واژه در غرب. نميدانم آیا ما هم همچين واژه ای داريم. منظور در جنگی و مبارزه ای برای اولين بار مسلحانه شرکت کردند.

(***)http://emperors-clothes.com/news/albu.htm

مبنی بر مقالات ماتياس بروکرز



از سران حاکم خواستدار آزادی زندانيان سياسی هستیم. از مردم خواهشمندم که حداقل با يک امضاء نشان بدهند که آنها را فراموش نکرده و نخواهند کرد، گرچه هم بنظرتان آيد که امضا فايده ای نخواهد داشت اما نشان خواهيد داد که فراموش نکرده ايم و نخواهيم کرد.

زندانيان سياسی را آزاد کنيد


فراموششان نکنيد!

دوشنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۲

با سلام ...

آزاد کنيد


زندانيان سياسی را آزاد کنيد.

آزادی


ببخشيد که "فعلا" بيش ازين در توانمان نيست.
شرمنده

پنجشنبه، مهر ۲۴، ۱۳۸۲

با سلام ...

دسیسه ورلد ترد سنتر - قسمت سيزدهم

ديروز يک گفتگو با سران سابق سازمان سيا را ديدم، باز با خود گفتم شرم و حيا هم خوب پیزی هست. از يکی معاون های رئيس و یکی از روئسا پرسيدند که چرا جلوی انقلاب در ايران و بقدرت رسيدن مسلمانان افراطی را نگرفتيد؟ خوب طبق معمول تقصیر را انداخت گردن کسی ديگر. حالا حدس بزنيد که و چرا!!!
گفت تقصيراول را محمد رضا شاه داشت. خوب حالا چرا. برای اينکه "ما" (يعنی سازمان سيا) خيال ميکرديم که از پليس و ارتش و پليس مخفی استفاده خواهد کرد و مردم را به خاک و خون خواهند کشاند تا قدرت را از دست ندهد. و دوما فرانسوی ها هم تقصير داشتند. برا اينکه ميدانستند که شاه مريض هست و خواهد مرد، اما به آمريکايي ها نگفتند. دلم واسه دولت آمريکا ميسوزد، کاملا بيگنها و در يک دنيا پر از گنه کاران. بوش پدر هم هنوز منتظر پوزش ويتنام هست (درينباره يکدفعه ديگر، شوخی نيست. واقعا تقصير کشتکشتار در ويتنام و هندوچين را به گردن ويتنامی ها انداحت و ازشون خواست که معذرت خواهی کنند)





Jihad Inc. - Made in USA قسمت اول

از آمريکا ياد گرفته اند: قبلا هرکی از سياست آمريکا انتقاد ميکرد، "ضد آمريکايی" کمونيست ظالم و کافر و احمق و دشمن آزادی و از جهنم دره فرار کرده هيولا بود و امروزه: "ضد آمريکايی" تروريست ظالم و کافر و احمق وحشی و دشمن آزادی و هيولای بايد به جهنم دره فرستاده. جرج دبليو بوشی که کسی فکر نميکرد سواد دکلمه تروريست را بلد باشد چه برسد به معنی واقعی آن، کسی که غير از عرق خوری و به ثمر نرساندن کارهايی که با پول ديگران شروع کرده کرده بود و امضاء کردن حکم اعدام عملی ديگر نکرده بود، شده نجات دهنده بشر از دست ترور و تروريست. و هرکی ميخواهد ضد تروريست باشد کاری جز طرفداری از او و سياست دولت آمريکا ندارد. جالبی فقط درين نيست که جرج دبليو بوش مامور خدا و خوبی دنيا برای نابودی شيطان و بدی در دنيا هست، بلکه بن لادن، کسی که او با خانواده اش بيش از 20 سال رفاقت دارد و معامله ميکرد، کسی که دولت آمريکا او را بعنوان رهبر گروه سعودی مجاهدين تعليم داده و به آدمکشی تشويق کرده است، شيطان بزرگ قرن جديد شده است. و اين ناجی ما را فعلاً از دست دو دولت تبه کار نجات داده است. البته دو دولتی که بدون کمک دولت های آمريکا و عربستان سعودی، دوست دولت آمريکا، قدرتی نداشته و اصلا به قدرت نميرسيدند تا جنايت کنند. و هرکی از دولت آمريکا انتقاد کند، "ضد آمريکا" و در نتيجه ضد بشر و فقط لایق جهنم هست. بقول پرفسور آنتونی ساتن (Antony Sutton) که در مورد تامين کردن مالی هيتلر توسط دولت آمريکا: »بهترين دشمنی که با پول ميتوان خريد«. يا در اين مورد: بهترين دشمنی که با پول ميتوان ساخت.

در تفسير رسانه های گروهی غرب وقتی از بيوگرافی بن لادن سخن گفته ميشود فقط کوتاه به همکاری او با سازمان سيا در دهه هشتاد اشاره ميشود، چونکه به اندازه کافی مدرک و شاهد وجود دارد (*) و آنها نميتوانند منکرش شوند، اما اکثرا درباره تبديل وارث ميليونر به غول ترور از زندگينامه او بعد از سال 1990 تعريف ميکنند. البته در گوشه کناری کسانی بودند که تمام داستان ميگفتند و ميگويند. روزنامه "هيندو" در 27 سپتامبر 2001 در يک مقاله بنام "The Creation of Osama" يک اعلاميه را نقل قول کرده بود که اکثر رسانه های گروهی غرب، حرفش را نميزدند:

"انجمن انقلابی زنان افغانستان »Revolutionary Association of the Women of Afghanistan (RAWA) « در يک اعلاميه تاکيد ميکنند که حملات تروريستی را محکوم ميکنند و واقعيت اين هست که مردم افغانستان هيچ وابستگی به اسامة بن لادن و شرکای جرم او ندارند. اما متاسفانه برای ما معلوم شده است که دولت ايالات متحده آمريکا بود که ديکتاتور پاکستان ژنرال ضيا الحق را در باز کردن هزاران مکتب خانه حمايت کرد، که منشاء ظهور و توسعه طالبان بودند. همانجوری که همه ميدانند به گونه مشابهی اسامة هم شاگرد چشم آبی و خانگی سازمان سيا بود."

اما يادمان نرود که قيمتش را با همه اينحال مردم افغانستان دادند. بعد از شکنجه و ظلم و قتل عام از طرف طالبان، که دولت آمريکا به گريبانشان انداخت، توسط دولت آمريکا بمباران شدند و به خاک و خون کشيده و بقول معروف آزاد شدند. و بن لادن و ملا عمر معلوم نيست کدام گوری هستند.

ادامه دارد ...

(*)http://globalresearch.ca/articles/CHO109C.html


مبنی بر مقالات ماتياس بروکرز

آرمین گيله مرد

دوشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۸۲

با سلام ...

بانک ها، بورس، برلوسکونی - قسمت دوم



يکي از اعضای ممتاز P2، بانکداری بنام Roberto Calvi بعد از کشف ليست در زير يک پل در لندن حلق آويز شده پيدا شد (که جای تعجب نباشد وقتی فوری گفتند خودکشی کرد و هروقت کسی شکی داشت، فوری مسخره میشدند چونکه ثابت شده خودکشی بود و چجوری این خودکشی ها ثابت ميشه: وقتی رسانه های گروهی فورا و بدون مدرک حرف از خودکشی ميزنند، خودکشي هست.). "بانکدار خدا" (***) با کمک بانک خود "Banco Ambrosiano " و بانک واتيکان (IOR) (****) پولهای مافيا و قاچاقچيان مواد مخدر را تميز ميکرد. او پول را از مافيا ميگرفت و بنام واتيکان در معملات بورسي و ملکی ازشون استفاده ميکرد، سود به جيب واتيکان ميرفت و بقيه به مافيا برميگشت، البته نه بعنوان سود از يک کار غير قانونی بلکه کاملا تميز بعنوان پ.ل از يک معامله سرمايه داری. اگر هم در معامله ضرر ميکردند، اين ضرر بحساب مشتريهای کوچک و بدون پشتيبان (که خيال ميکردند مردان خدا پشتيبانشان هستند) بانک ميرفت، که پول خود را برای معملات بورسی بخيال خود به يک بانک مطمئن ميدادند. او بانکها و بانکنماهای متعدد در تمام دنيا تاسيس کرد. يکی از اين بانک ها، بانکی بنام "Cisalpine-Bank" در باهاما بود که بعنوان دومين صاحب اصلي بيشوف Paul Marcinkus رئيس بانک واتيکان ثبت شده بود. نام اين بانک در سال 1981 در يک دادگاهی برضد "World Finance Corporation" (WFC) برده شده بود. WFC بانکی در ميامی که مديريش يک مامور سابق سيا متهم شده بود درآمد ديکتاتور های آمريکای جنوبی در قاچاق مواد مخدر با کمک Calvi-Marcinkus-P2 تميز کرده بود (شسته بود). P2 تامين کننده مخارج رژيم های فاشيستی در آمريکای لاتين هم بود. بنابر سياست "مادرجنده های محبوب" آمريکا جای تعجب نيست که همکار Calvi و Gelli در حرفه پول تميز کردن، Michele Sindona، به مجلس رقص رياست جمهوری Nixon دعوت شده بود و Gelli حتی خودش بهمون مجلس برای Ronald Reagan (*****).

فقط متوجه باشيد با چه دزد هايي و فاشيستهای جانی نشست و برخواست رسمی داشتند و دارند. و حالا فکر خودتون را بکنيد با چه کسانی غير رسمی نشست و برخواسد داشتند، که يکي ازين نشست ها با کمک برادر بن لادن با نمايندگان قمهوری اسلامی بود که بوش پدر و نمايندگان ريگان باهاشون بخاطر آزادی گروگانها بعد از باخت کارتر در رياست جمهوری در عوض دادن اسلحه به ايران بود که منجر به رسوايي ايران-کنترا شد.

نشست و برخواست مافيا با دولت آمريکا از زمان جنگ جهانی دوم شروع شد. بخاطر حمله به ايتاليا سازمان اطلاعاتی آمريکا شروع به همکاری و درخواست همکاری به و از مافيا کرد. سپس بعد از جنگ جهانی دوم بخاطر جلوگيری از نفوظ کمونيست سازمان سيا به اين همکاری ادامه داد. بعد از ازبين رفتن خطر کمونيست در دهه نود، دولت ايتاليا شروع به شکار سران مافيا کرد که از ديد سران مافيا يک خيانت بود و آنها هم شروع به قتل سياستمداران و قضات ايتاليايي کردند. در سال 1944 مافيا نيو يورک ليستی افرادي در ايتاليا که حاضر به همکاری برای حمله به ايتاليا بودند به سازمان اطلاعاتی آمريکا داد و درين ليست اکثرا نام مافيوزو ايتاليايي بودند. بعد از کمک مافيا برای حمله به ايتاليا و از بين بردن "پدر جنده های محبوب"، سازمان سيا در اتحاد با واتيکان و مافيا شروع به جلوگيری نفوذ کمونيستها کرد. اين اتحاد منجر به ترور های دهه 70 و 80 شد. ضربه های تروريستی از چپ و راست که همه در اصل بنع سياست آمريکا شد. اکثر حمله تروريستی را به گردن چپی های افراطي مي انداختند. برای مثال بمبگذاری در 2 اوت 1980 در ايستگاه قطار بولونيا که منجر به قتل 85 نفر و زخمي شدن 200 نفر شد. طبق معمول مقصر چپيها شناحته و چندين نفر زندانی شدند و سپس مجبور شدند آنها را بخاطر نداشدن مدرکی آزاد کنند. بعد از اينکه فشار عموم دولت ايتاليا را مجبور کرد که یکطرفه تحقيق نکند، مسئولين واقعي اين ترور در سال نوامبر 1995 محکوم شدند. دو تروريست به حبس ابد و دو نفری، که دستور را داده و مرد پشت پرده بودند به 10 سال زندان محکوم شدند: استاد بزرگ لژ P2 ،Licio Gelli ، و دست راستش مامور سيا، Francesco Pazienza.

يک نکته جالب: همانجوري که آرای کمونيستها در ايتاليا بيشتر ميشد، ترور چپهای افراطی هم بيشتر ميشد و وقتی که آرای کمونيستها کم شد، ترور ها هم رو به انزوا گذاشتدند تا اينکه خطر کمونيست برطرف و ضربه های تروريستی هم تموم شد.

بيست برابر شدن معاملات بورسی با پات-اپشینز را اگر دنبال ميکردند، ميتوانستند بهترين مدرک را بر ضد بن لادن پيدا کنند اما نکردند و چرا نکردند، خودشون بهتر از همه ميدونند. شايد بخاطر اينکه دوستان خوبشان مثل خانواده سعود و بقيه خانواده بن لادن که رفقای معاملاتی بوش هستند، در اين معاملات شرکت داشتند. شايد هم .....

(***) او اين لقب را بخاطر خدماتي که به واتيکان و ثروت آنها را چندان برابر کرد گرفت. البته ديگران هم که بر ثروت واتيکان و يا روحانيون افزودند همين لقب را ميگرفتند و ميگيرند.

(****)"Instituto per le Opere Religiose" ترجمه اسم: انجمن برای اعمال ديني، البته من ايتاليايي اصلا بلد نيستم اما خوب ديگه پررو و اونم بدجوری. اين بانک اعمال دينيش خريد و فروش اسلحه و کارخانجات مختلف، از توليد اسلحه تا حتی اونهايي که قرص ضد حاملگی توليد ميکردند بود. یعنی با اینکه استفاده اين قرص را حرام ميدانستند و برای کاتوليکها ممنوع کرده بودند در توليدش سهيم و از فروشش پول در مي آوردند.

(*****) مراجعه شود به کتاب "بنام خدا" بقلم دويد اِ. يالوپ „ In god’s name“ David A. Yallop ---

و کتاب "In Banks we trust" بقلم Benny Lernoux




مبنی بر مقالات ماتياس بروکرز




استانداري تهران با مجوز ميتينگ مركز فرهنگي زنان براي افسانه نوروزي موافقت نكرد

ميتينگ اعتراضي "مركز فرهنگي زنان " براي رهايي " افسانه




سر آخر چند کلمه به قضات وبلاگستان. شرم کنيد و عقده کوچک بودن خود را بکنار بگذاريد. خود را با اعمال و گفتار خود بزرگ کنيد و نه با کوچک کردن ديگران سعی در بزرگنمايی خود کنيد.
عجب بشری ... شرم و حيات کو؟؟؟؟ هم با شما قضات هستم و هم با اونهايی که تاييدشان ميکنند. اين حسادت بالاخره گريبانگير بشر خواهد شد.

پنجشنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۲

با سلام ...

چه


*14.6.1928 in Rosario/Argentina +09.10.1967 in Bolivia


او رفت.
پول تبديل به خدا.
بانکها قبلهء جديد شدند.
و ما، بشر خوش چهره و زشت کردار ، دوباره بندهء خدايي که خود آفريده ایم ....

سه‌شنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۲

با سلام ...

و بخششيد

چند روزی به نت دسترسی نبود و بخاطر همین اول میرم سوال خوندن و سعی میکنم، فردا قسمت بعدی "بانک ها، بورس، برلوسکونی" بنویسم. لطفا به این صفحات (اگر تا حالا مراجعه نکردید) مراجعه کنید و ایشان را در کوششان برای جلوگیری از جنایت دولتی حمایت کنید.
سرزمین آفتاب
حکم اعدام افسانه نوروزی را لغو کنید


به امید روزی که جنایت بنام بشریت و حق و عدالت نشود. پس بیایید با هم بخاطر آنروز بکوشیم.

پنجشنبه، مهر ۱۰، ۱۳۸۲

با سلام ...

دسیسه ورلد ترد سنتر - قسمت دوازدهم

بانک ها، بورس، برلوسکونی - قسمت اول

اگر رد معاملات بورسی قبل از ترور 11 سپتامبر واقعا با قلمرو دارايی فاشيستی Francois Genoud ربط داره، سابقه اش فقط به اتصال تاريخي نازی-واتيکان-سازمان اطلاعاتی آمريکا (*) منجر نميشود، بلکه بهSilvio Berlusconi که اصليت فاشيستيش را نشون داد (**):
»برتری تمدن ما ، که از اصول اساسی و ارزشهايی تشکيل شده است که برای عموم ثروت عريضی آورده است، بايد برای ما کاملاً روشن شود. غرب در آينده بازهم ملت ها را تسخير خواهد کرد، همانطوری که موفق شد جهان کمونيستی و قسمتی از جهان اسلامی را فتح کرده است، اما قسمتی از آن 1400 سال عقب مانده است. ارزش جامعه غربی شامل عشق به آزادی، آزادی ملت ها و فردها، که مطمئنن جزو ميراث ژنتيک تمدن های ديگر مثل جامعه اسلامی نيستند، هست.« برلوسکونی در برلين بسال 2001

مردتيکه خجالت هم نکشيد که هم مزخرف گفت و هم دروغ. و بد ترجمه نکردم، نگفت ميراث فرهنگی، یعنی فرهنگ اسلامی و غير غربی نميگذارد مردم عاشق آزادی و آزادی ملتها بشوند، واقعا منظورش اين بود که در خون ملت های ديگر و ژن شان عشق به آزادی نيست. همون حرفی که برده فروشان و برده داران درباره سياه پوستان زدند. واقعا کجاست اين شرم و حيا. در يک آن حرف از فتح و تسخير کردن ملتهای ديگر بدست دنيای غرب ميزند و بعد هم بهشون عاشق بودن به آزادی ملت ها افترا ميزند. وای وای وای.

ياد امريکای آزادبخش من ميفتم که هروقت خطر آزادی کشوری ميرفت، فورا به اسم بشريت و بنام آزادگی ملتها اون را اشغال کرده و دولت دستنشانده سر کار مي آورد که ملت خودش را ببند بکشد. ای بشر شرم و حيات کجا رفت.

در نيمه دهه هفتاد ميلادی وقتی که برلوسکونی صاحب تشکيلات راه و ساختمان بود و شروع بخريد رسانه ها گروهی کرد، عضو لژ مخفی فرامانسوری "Propaganda Due" (P2) شد. البته او همش اين را انکار ميکرد، اما بعدا با مدارک موجود و واضح بخاطر گواهی دروغ دادن محکوم شد. و صد البته بخاطر يک بخشش عمومی مجازات نشد. جريان P2 يکي از بهترين دسيسه های زمان حال هست که با مدارک زياد ثابت شده است. بخاطر ترفيع سريع و اعضم برلوسکونی احتمال ميرود که اين دسيسه هنوز ادامه دارد.

نازيهای درجه يکي که توسط خط خرموش و شبکه Genoud به مکانهای مطمئن برده شدند، فقط نازيهای آلمانی مثل Adolf Eichmann ، Klaus Barbie و سرهنگ Rudel نبودند بلکه فاشيست ايتاليايي و عضو اس اس Licio Gelli هم بود که بعد از فرار در امريکای جنوبی يکی از کارهاش اسلحه فروشی کلی بود. برای متخصصِن آلمانی در تروريسم (ايجاد ترس و وحشت در مردم با زور اسلحه و قلدری) مثل باربی معروف به "وحشي" (beast) در خرابکاری و نااستواری و نوسازی کشورهای آمريکای جنوبي کارها پيدا کردند. خيلی از "جنگجويان آزديخواه"، گروهان قتل و "کنترا ها" توسط "حرفه ای های" آلمانی تعليم و تربيت شدند.

Gelli اوايل دهه هفتاد ميلادی به ايتاليا برگشت و P2 را تاسيس کرد تا با يک "کودتای سفيد" قدرت را در ايتاليا بدست بگيرد. وقتی در سال 1981 نقشه بر ملا شد در خانه او ليست نامهای اعضاء P2 (43 نفر از دولت و مجلس، 900 کارمند اعضم، افسران والای ارتش و سازمانهای اطلاعاتی، مديران و کارمندان مهم رسانه های گروهی، صنعت و بانکها) کشف شد. در ميان آنان با شماره 1816 سيلويو برلوسکونی. و همچين شخصی رياست اتاحيديه اروپا را بعهده دارد. وای وای ددم وای.
ليست اعضای P2.


(*) بعد از جنگ جهانی سازمان اطلاعاتی آمريکا برای مبارزه با کمونيست، نازيهای سرشناس که در مبارزه با کمونيست اطلاعات مفيدي داشتند و نازيهای ديگر با اطلاعات مفيد برای جهان به اصتلاح آزاد را در يک راه قاچاقی معروف به "خط خرموش" به کمک واتيکان از اروپا خارج کردند.

(**) مراجعه شود به مقاله به زبان آلمانی Berlusconi will die Völker "okzidentalisieren und erobern"

ادامه دارد ...

مبنی بر مقالات ماتياس بروکرز

تکرار ميکنم: به اميد روزی که هر جانی را ناجی خود نپنداریم