ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

دوشنبه، مهر ۰۷، ۱۳۸۲

با سلام ...

شرم و حيا

اول از همه ببخشید که بی احترامی میکنم اما چاره ای نميبينم. بعدش هم به همه قاضی ها که نشناخته و ندانسته (البته شاید هم دانسته) فوری قضاوت میکنند و به همه افترا گويان و تهمت زنان: من غير از وجدان خود اربابی نداشته و ندارم و نخواهم داشت، کسی را دعوت به قبول فرضيه و راهی و سياست مخصوصی نکرده و نميکنم و تنها پيشنهاد من به شما اين است که قبل از هر عملی فکر خود را بکار اندازيد و کورکورانه حرفهای قشنگ رهبران خود را تنها حقيقت ندانيد.

در اين دنيا جنايت کاران زياد هستند و آيا شما خجالت نميکشيد شخصی را که نميشناسيد با آنها مقايصه کنيد و نوکرشان بخوانيد و در ضمن از يکی ازين جانيان طرفداری کنيد و یا از او طلب یاری نماييد؟ آيا شرم نميکنيد و حيا نداريد که مقايسه دو شخص را که يکی خود را ناجی دنيای آزاد مينامد و ديگری خود را ولی مسلمين و هردو خود را مامور خدا ميدانند و مرد خدا ميخوانند و دستشان به خون هزاران نفر آغشته هست، دو شخصی که با جانيان و آدمکشان نشست دارند و آنها را دوست خود و جانيان ديگری که گوش به حرفشان نميدهند دشمن مينامند، هروقت بنفعشان هست قاتلان شکنجه گر را دوست بشر و دفعه ديگر جنایتکار تروريست لقب ميدهند، دو شخصی که معتریضين اعمالشان را خائن و حامی ترور و سزاوار فحش و ناسزا ميدانند ، چرنديات ميناميد و بعد با بی حيايی تمام شخصی را که نه کسی کشته و نه ناکسی (باورش با خودتان هست) با اين نا انسانان قاتل مقايسه ميکنيد؟
من دوستدار آقای مايکل مور هستم، البته بخاطر جرات و بشر دوستي و طنزش که در فيلمها و کتابها و عمل کرد هاش ميشه ديد و خوند و حس کرد و نه بخاطر جمله ای که هنگام برنامه جايزه اسکار گفت، که کم گفت. ميبايست ميگفت: "ای بشر، شرم کن!"
چونکه تا وقتی آدمکشان و دزدان فاسدی مثل بوش ها و خامنه ای ها رهبران ما هستند و قاتلانی مثل بن لادن ها که با کمک آنها قوي شده اند، ميخواهند ما را از دست آنها نجات بدهند، ما همه مان بايد خجالت بکشيم و شرم کنيم. و بيشتر از بقيه بايد آنانی که از يکي از اين قدرتپرستان فريبکار که با خيره کردن چشم مردم به جنايات ديگران، سعی در پنهان کردن جنايات خود دارند، حمايت و تعريفشان را ميکنند و از آنها انتظار نجات دارند، حيا کنند. و کسانی که حرف اينها را باور دارند، هم کمتر خجالت نکشند. اما بيشتر از همه آنهايی که ميدانند و ساکت ميمانند، شرم کنند.

مگر شما بين نا کسی که با زور و کتک کودکی را به لانه خود ميبرد و به او تجاوز ميکند و بی همه چيز ديگری که با حيله و آبنبات بچه ای را راضي ميکند تا با او برود و بعد به او تجاوز ميکند و حرام زاده ای که اول ميکشد تا بعد به جسدش تجاوز کند، فرق ميگذاريد؟
اين نا کسان بی همه چيز ، سران ممالک و سرمایه هستند و حرام زادگان دست پرورده آنان. و کودکان ما هستیم که از ترس کتک خوردن ساکت ميمانيم و فريب رنگ بشاش و مزه شيرين آبنبات را ميخوريم و از ترس از دست دادن آبنبات سکوت را انتخواب میکنيم و برای دلخنکی فقط ميتوانيم به حرامزاده فحش دهيم و بخاطر هراسي که از مرگ داريم گول قول ناکسان بی همه چيز را ميخوريم که ميگويند حرامزادگان را نابود خواهيم کرد و ميگذاريم تا قدرت خود را بيشتر و انباران آبنبات خود را پرتر کنند و آنها هم بجای نابودی حرامزادگان، فقط و فقط قربانيان تجاوز خود را بيشتر ميکنند. تا کی میخواهيم فقط تجاوزگر خود را عوض کنيم و قبول کنيم که به ما تجاوز شدن يک واقعيت انکار ناپذير هست؟ تا نگوييم بس است، تا با صدای بلند اعتراض نکنيم، تا با چنگ و دندان از خود دفاع نکنيم، ادامه خواهد داشت ...

ای بشر شرم کن! که با اينهمه علم و دانش و ثروت ميتوانستی بهشتی در روی زمين برای همه درست کنی، اما تصميم گرفتی خودخواه، حسود و پر از نفرت باشی و گول افرادی را بخوری که اين احساسات منفی را برای طمع خود استفاده ميکنند و دنيا را به جهنمی پر از جنگ و آدم کشی، فقر و بی خانمانی، ترس و هراس کرده اند.
به جهنمی که خود از ترس از دست دادن مال و منال و قدرت خويش در آن بيشتر از همه ميسوزند. هراسی که مصرف بيش از حد مواد مخدر و الکل هم از دست نميدهند. وحشتی که با ديوارهای بلند و حصارهای محافضتی با آخرین فنون الکترونيکي و مسلحترين پاسبانان دولتی و خصوصی، ارتشهای مجهز به سلاح های سبک و سنگين و کشتار دسته جمعی هم تسکينش نميدهد. ميترسند و ميسوزند و ميسوزانند.
خيال نکنيد که ما چاره ای جز سوختن نداريم. دست از حمايت اين جانيان، آدمکشان متجاوز برداريد. در فکر و وجود خود، ديوارها را فرو ريزيد، مرزها را از بين برداريد و رهبری خود را خودتان بعهده بگيريد. اتحاد و برابری به اين معنی نيست که همه يکشکل و يکصدا از يک شخص یا فلسفه پيروی کنيم. به اين معنی هست که همه با هم، با تفاوت فکري و جسمی، با بردباری و بدون سوء استفاده از همديگر در کنار هم زندگی کنیم و جلوی بی عدالتی و آدمکشی ساکت ننشينيم. که اين کره زمين مال همه ما هست و هيچ بشری و خدايی حق ندارد برای آن مالکی انتخواب کند.

به اميد روزی که هر جانی را ناجی خود نپنداریم

جمعه، مهر ۰۴، ۱۳۸۲

با سلام ...

چرا من بر اين باورم که هنوز دولت آمريکا و صدام زير يک پتو، همخوابند!

نوام چمسکی "Noam Chomsky" گفته بود: »جنايات مجازات نمی شوند، بلکه فقط نافرمانی.« من کاملا با اين جمله اش موافقم. چونکه مثال به اندازه کافی هست که جانيان ساليان سال، از قتل و عام گرفته تا شکنجه و زير پا گذاشتن حقوق بين المللی، همه کار کردند و دولت آمريکا اگر کمک نکرد، در کنار ايستاد و تماشا کرد. و هروقت ديکتاتوران و جنايتکاران شروع به نافرمانی کردند آنها را بخاطر جانی بودن، محاکمه کردند. بهترين مثال نوريگا "Noriega" رئيس جمهور اسبق و احمق پاناما. البته مثال های ديگر هم هست که بخاطر اتفاقات جهانی و هم بخاطر نداشتن نياز به "پدرجنده های" خانه زاد، دست حمايت ازشون برداشتند. مثل پينوشه "Pinochet" و سوهارتو "Suharto" که قدرت را از دست دادند اما محاکمه نشدند با اينکه در طی دهه های قدرت خود آنقدر جنايت و شکنجه و بيخانمان کردند، آدم کشتند و باعث بدبختی ها بيشمار شدند که اگر نافرمانی ميکردند به هزاران بار حبس ابد و اعدام محکوم ميشدند.

با اينکه من با خيلی از نظرات چمسکی موافقم، با اينيکی که ميگويد صدام هم نافرمانی کرد و يا دستوری را بد متوجه شد، مخالفم.

اول از همه من برين فرض هستم و مطمئنم که سران آمريکا بر اين هستند کنترل چاه های نفت خاورميانه را بنا بر گفته کيسينجر، که به اعراب نميشه اعتماد کرد، خود بدست بگيرند.

حال اگر اين فضيه رو قبول داريد، چند سوال از خود بکنيد:

آيا بدون حمله صدام به کويت، دولت آمريکا بهانه قابل قبولی برای انتقال ارتش خود به شبه جزيره عرب داشت؟

آيا اگر صدام نافرمانی ميکرد، ميتوانست بهمين صادگی و با وجود تجهيزات آمريکا و اسرائيل و ماهواره های جاسوسی، فرار کند؟

آيا اگر صدام برضد دستور آمريکا اجرا ميکرد و ميخواست قدرت را دوباره بدست بگيرد، هرروز بهانه بدست آمريکا ميداد که در عراق بماند؟

اکثر دولت های بزرگ ميخواهند که هرچه زودتر يک دولت مستقل عراقی سر کار بيايد. و در همچين موقعی، طرفداران صدام بهانه بدست دولت آمريکا ميدهند تا همچين اتفاقی نيفتد.

آيا بنفع صدام نيست که طرفدارانش ساکت بمانند تا دولت عراقي سر کار آيد و بعد با يک کودتا قدرت را دوباره بدست بگيرد؟

آيا اين مشکوک نيست که عده ای همه کار ميکنند تا آمريکا بهانه ای برای بودن در عراق و ندادن قدرت به يک دولت مدنی داشته باشد؟

و آيا اگر اين سوالها را از خود بکنيد، شما هم به اين نتيجه نميرسيد که "هنوز دولت آمريکا و صدام زير يک پتو همخوابند"؟

بنابرين چونکه هنوز صدام نافرمانی نکرده، مجازات نشده و اگر همينطور با دادن خون مردم عراق فرمانبری کند، مفقود خواهد ماند و اگر هم پيدا شود، جسدش پيدا خواهد شد. اما جسدی مثل اجساد فرزندانش. نامعلوم و فقط با کمک مرده شوران و آرايش شبيه او خواهد بود و يا يکی از بدل هاش را بعنوان جنازه صدام تقدیم مان خواهند کرد. جای تعجب نيست که آنها هم پيداشان نيست.

تا بعد

دوشنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۸۲

با سلام ...

دسیسه ورلد ترد سنتر - قسمت یازدهم

ردی که بهش اعتنا نشد!



قبلش یک درس در سرمایه داری. اکثر شما میدونید که آدم میتونه سهام شرکتها رو در بورس بخره و با بالا و پایین رفتن قیمت، سود و یا ضرر کند. اما خرید با سهام فقط با پول زیاد و در مدت طولانی میشود سود هنگفت کرد و در دنیایه سرمایه داری که سود بیشتر از همه چیز مهمتر هست و وقت کمیاب، کار دیگر هم میشه کرد. شرط بندی! اگر Put-Optionsبخرید و سهام شرکت پایین برود، قیمت Put-Options بالا رفته و در اندک زمان شما کلی سود میکنید و اگر قیمت سهام بالا برود شما ضرر و یا پول خود را از دست میدهید. با خرید Cal-Options شرط میبندید که قیمت سهام بالا میرود. پوت و کال های مختلف هست. هرچه قیمت بیشتر سود بیشتر و هرچه زمان بالا و پایین رفتن قیمت سهام کمتر، سود بیشتر. یعنی اگر شما "کال" بخرید و قیمت سهام یکروزه دوبرابر شود، شما سود هنگفتی میکنید اما اگر 3 ماه طول بکشه تا قیمت سهام بالا برود امکان دارد سود چنانی نکنید و حتی اگر "کال" که خریدید وقتش گذشته باشد، حتی پول خود را از دست بدهید. یعنی من میتونم شرط ببندم که در عرض دو ماه فلان سهام قیمتش بالا میره و پول خود را 10 تا 20 برابر کنم. البته اگر ببرم و البته احتیاج نیست که قیمت سهام هم 10 برابر بشه.

در هفته های اول بعد از ترور ادارات نظارت بر بورس چندین کشور، در مورد حجم زياد خريد "پوت" شرکتهای سهامی هواپیمایی آمریکن و یونایتد (American Airlines & United Airlines) که در روزهای قبل از ترور انجام شد، پژوهش کردند. اما ناگهان این رد به فراموشی سپرده شد و دیگر کسی حرفش را نزد.

Ernest Backes متخصص اقتصاد و اهل لوکزامبورگ در يک مصاحبه گفته بود:
»ناگهانی و فوری حجم معاملاتی "Put-Options" سهام United Airlines پنچ شنبه قبل از فاجعه زياد شد. دویست هزار عدد معامله شدند، قبلا حتی به هزار عدد هم نمیرسید. مشابه اش برای سهام American Airlines و شرکتهای بیمه اتفاق افتاد. اینجا تروریستها میتوانستند در بورس ملیاردها کسب کنند. «
بنا به گفته باکس رد به سویس، حساب بانکی یک تشکیلاتی که وکیلی بنام Francois Genoud درست کرد و با اینکه چند سال پیش مرد، هنوز وجود دارد (منظورم تشکیلات هست و نه یارو)، ميرود. باکس ادامه میدهد:»یک نقطه مربوطه این هست که اين وکیل سوییسی رابطه نزدیکی با خانواده بن لادن داشت، او یکی از مشاورین خانواده بود، یکی از بانکدارانشان. ميدونند که او از تروریسم حمایت میکرد و مدیر اداره ثروت هیتلر بود ...«
البته این فقط نظر یک متخصص معرفی شدهء تلویزیون دولتی آلمان بود. البته این رد دنبال نشد و تکذیب هم نشد. شاید بخاطر اینکه شانسکی اونروز حجم معاملات بالا رفت و یا خواب دیده بودند و در خواب امام زمان و عیسی مسیح بهشون گفت که پوت بخرید. شاید هم اشخاصی بودند که جزو تروریستها نباید بشمار بیایند (مثل بقیه خانواده بن لادن، خانواده سعود و بوش و ...) وگرنه خودشون را گرفتار میکردند (خائن، دیوانه، مزدور و تروریست و کمونیست)

"Francois Genoud": يک نازی جوان دوآتشه سوییسی که اعتماد هیتلر و بزرگان نازی را بدست آورده بود. بعنوان بانکدار و قاچاقچی نقش مهمی در جریان "خط خرموش" بازی میکرد. با کمک این خط، آخر جنگ جهانی دوم زير پوشش واتیکان و سازمان سیا، مقدار خيلی زيادی پول و اشخاص بلند رتبه نازی را به آمریکای جنوبی قاچاق کردند.
ميگويند او بعد از جنگ در خاورمیانه گروه نئو فاشیستی درست کرد که به همه تروریستهای ضد یهود کمک میکرد و پول نازی که او از آلمان خارج کرد هنوز هم در یک صندوق کمک مالی برای گروه های ناسیونالیستی و افراطی راست در اروپا هست. برای اطلاعات بیشتر راجع به Genoud به بیوگرافی او بنام "از هیتلر تا کارلوس" مراجعه کنید.

با تشکر از ماتیاس بروکرز




يک سوال در مورد مشکل من با پرشین بلاگ: من (از هفته پیش اینجوری شد) دارم وبلاگی در پرشین بلاگ میخونم و بعدی و ... ناگهانی نمیتونم هیچ وبلاگی را در پرشین بلاگ باز کنم. میخواستم بپرسم که آیا فقط این مشکل رو من دارم و یا نه، و برای شما هم اتفاق می افته؟ آیا مشکل از سیستم ویندوز هست و یا از طرف سرور پرشین بلاگ؟ اگر کسی میدونه جوابی بده تا من پارانویا نگرفتم و خیال نکردم نمیخواهند بگذارند من وبلاگ ها رو بخونم ...... همین چند دقیقه پیش داشتم وبلاگی در پرشین بلاگ میخوندم و بعد رفتم سراغ بعدی دیدم نمیشه ... یکی دیگه دیدم نمیشه ... همونی که داشتم میخوندم رو دوباره زدم، دیدم نشد .... و این اولین بار نبود. هفته پیش هم دو بار این اتفاق افتاد. یکبار روز بعد خوب شد و یک بار هم بعد از چند دقیقه خوب شد ....

ممنون و متشکر

جمعه، شهریور ۲۸، ۱۳۸۲

با سلام ...

دسیسه ورلد ترد سنتر - قسمت دهم

۳ فرضيه!؟


۱. جرج دبليو بوش، پدرش، مقامداران مهم و بانکداران عديد آمريکايي عضو يک لژ ممتاز و مخفي هستند. و اين انجمن برادی که در گذشته هيتلر و استالين را مجهز کردند تا جنگ جهانی دوم برانگيزند (جمجمه، استخان و بوش)، در تحريک جهان برای جنگ سوم جهانی هم دست دارند.

۲. از وقتی که در ۱۹۷۱ پشتيبانی دلار با طلا را لغو کردند و همزمان قيمت نفت را به دلار وصل کردند، نفت و پول آمريکا مستقيماً به هم مربوط هستند. بخاطر همين جنگهای سرد و گرم نفتی سر مقدار استخراج نفت کردند. اپوزيسون اسلامی يک تهديد داخلی مناطق نفتی تحت کنترل آمريکا بحساب مي آيد و بهمين دليل از ضربه تروريستی برای نابودی خطر استفاده ميکنند.

۳. يک شبکه افراطي اسلامی به دنيای غرب اعلان جنگ ميکند و هدفشان برپا کردن رژيمهای خدايي مثل طالبان هست. اين اولين حمله بود و حمله های بعدی در راه هستند.

هيچکدام ازين سه فرضيه کاملاً بی منطق نيستند. هر سه فرضيه رو هم میشه نسبی با کمک تئوريهای ديگر و مدارک مختلف و وصل کردن آنها بهم ثابت و یا بهتر بگویم باور کرد. و هر سه تئوری و فرضیه های ديگر در کنار هم وجود دارند (مثل علوم تجربی که برای توضیح مسايل مختلف به تئوريهای مختلف نياز هست و همه در کنار هم دنیا را توضیح ميدهند و هرکدوم تنهایی برای شرح عالم کافی نیستند)، که با هم منجر به حوادثی مثل 11 سپتامبر، جنگ عراق و افغانستان ميشوند.

با اينکه مغز انسان ميتواند بين راه و چاره های متفاوت انتخاب کند، انگار هنگام خطر از کار مي افتد.

(برای مثال: اگر هنگام آتش سوزی همه آرام و با نظم از اون محدوده دور شوند، کمتر زخمی و کشته ميشوند. اما به هراس مي افتند و همديگر را هول و زير پا له ميکنند و بخاطر همين زخمي ميشوند و اگر زير پا مردم نميرند در آتش ميسوزند. و ازين مثالها زياد هست.، که بجای فکر و پیدا کردن راه و چاره، داد و فریاد کرده و مثل بقیه جانوران اما بدون غريزه حيوانی، فرار را بر فکر ترجيح ميدهند. و در مورد اعمال تروری، حمله و قتل و عام را بر فکر و پيدا کردن را حل کلی ترجيح ميدهند. با اینکه اگر همه ما اندکی مغز خود را بکار بي اندازيم، ميدانيم که خشونت، خشونت ببار مياورد. اما نه شهروند قابل تاسف آمريکايي با چشم گريان ميگويد: "من نمیفهمم که چرا همه از ما متنفر هستند. ما اینهمه کار خوب برای دنيا مي کنيم." مثل کمک های مالی و معنوی و به طالبان و صدام و بعد بمباران و قتل و عام مردم افغانستان و عراق! واقعا قابل تاسف هست. از دستش نميشه عصبانی شد. فرض کنید به اسم شما جنايت ميکنند و شما هم نادان و بیخبر. و خیال میکنید همه دوستتون دارند و بعد یکی با هواپیما میاد میزنه شما رو له و لورده میکند. باور کنید وقتی اون حرفشو شنیدم، نميتونستم از دستش عصبانی شوم. باور کنيد اينقدر دلم برای اون بدبخت، بیچاره و فلک زده سوخت که به هوس افتادم برم خلبانی یاد بگیرم و با هواپیما بزنم توی سرش و هم اونو و هم خودمو راحت کنم. البته بعد با خودم گفتم بیخیال. اگر میخواهم بزنم سری، سری بهتر هست ازون خری!)

چند دقيقه بعد از فاجعه "بن لادن" تبلديل به واقعيت انکار ناپذير شده بود و هنگام رویارو شدن با اين قتل و عام بيرحمانه، برای حفظ نظم و نظام، تنها راه و چاره: قتل عام و کشتن مردم.

توماس پينچون Thomas Pynchons در يک رمان خود (انتها های سهمی "the ends of parabola"،" Die Enden der Parabel") درباره تئوری دسیسه مینویسد: "هرکی موفق شود سوال غلط را به تو بقبولاند، احتیاج ندارد از جوابش بترسد."
"ما میل قوی داریم آنجايي که قبلا زمین باز و آسمان بود، دخمه پر پیچ و خم بسازیم: همیشه نقش های پیچیده تر در روی یک صفحه خالی بکشیم. ما صراحت را نميتوانيم تحمل کنيم، ما را به وحشت مي اندازد. (...) اگر کمی تسلی – یا مذهبی، اگر بخواهیم – در پارانویا هست، همينطور ضد-پارانویا هست که در آن هيچ چيز با چيز ديگری مربوط نیست، يک حالتی که خیلی از ما تحملش را ندارند."
ایشان دو اشاره مهم به واقعیت صفات دسیسه ای کردند: که تحمل سوال های متفاوت و یا جوابهای مزاحم و ناجور مشکل هست. در بحران فقط راه حل آسان میخواهیم و هیچ چیز بهتر از یک فرضه دسیسه خوب نیست: شمایل آشکار از دشمن.
یعنی داد بزنيم فلانی دشمن هست و چونکه به این دشمن نیاز داریم تا تقصیر رو بگردنش بیاندازیم، ما هم زود و بدون مدرک باور میکنیم تا خیالمان راحت باشد!؟


شاد و سربلند باشید
حرف هرکی را براحتی باور نکنید، حتی چرندیات بنده رو. بخاطر همین اکثر اسامی و اتفاقات رو به لاتین هم مینویسم تا شما با جستجوگر در اینتر نت خودتون دنبالش را بگیرید.
آگاهی تنها راه بسوی آزادی

آرمین گیله مرد

با تشکر از ماتیاس بروکرز

چهارشنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۲

با سلام ...

سخنپرانی

در اصل این مطلب رو نمیخاستم اینجا بنویسم، اما وقتی قسمت دهم دسیسه رو نوشتم، با خود گفتم (آخه دیوانه که هستم پس گفتم میتونم باخودم حرف بزنم و نترسم که خیال کنند دیوانه ام) یکجوری جواب اینجور انسان ها هست. پس بزار اینجا. البته اگر جریان کامل رو دوست دارید بدونید برید وبلاگ قمارباز و چندین پست آخر رو بخونید و کامنتهاش هم همینطور.برای دانستن لینکها هم به وبلاگ قمارباز مراجعه کنید ...

من ازين ماجرا کلي خنديدم. گفتم شايد شماهم بخواهيد بخنديد. چندي پيش در وبلاگ قمارباز پيامي گذاشتم:

نويسنده: آرمين گيله مرد پنجشنبه، 13 شهريور 1382، ساعت 18:56
سلام ... من هم ازن ميترسم که سران دولت و قدرت ايران يک نقشه براي خونريزي حسابي در ايران دارند تا ارتش سرمايه جهاني با خيال راحت ايران را اشغال کند..... نقشه ديرين و سرانجامش نزديک!

سام هم اومد پيام گذاشت:

نويسنده: sam پنجشنبه، 13 شهريور 1382، ساعت 22:26

سلام با گيله مرد موافقم .همه اين داستانها براي تجزيه ايران است بايد مراقب بود خيلي زياد

و اين گناهش بود!
بعد آرش نامي که نميشناسمش و يکبار هم وبلاگش نرفته بودم و نميدانم کيست و فقط ميتونم حدس بزنم، اما نميگم که تهمت نزده باشم. خودتون فکر خودتون را بکنيد که چرا اين شخص با حرفاش ميخواهد که من اسم و رسمم را فاش کنم.


نويسنده: آرش جمعه، 14 شهريور 1382، ساعت 7:40
به سام: اي ابلح گيله مرد مزدور جمهوري اسلامي و از عناصر وزارت اطلاعات است. دليلش هم بسيار واضح است.

جمعه، 14 شهريور 1382، ساعت 7:42
دوست عزيز مردم ايران حتما نبايد که با جنگ و خونريزي انقلاب کنند. خيلي راحت و با دست خالي هم ميتوانيم با شرکت نکردن در انتخابات سيلي محکمي بر گوش رژيم فاسد و خودکامه آخوندي بزنيم... هيچ کسي نبايد در انتخابات مجلس شرکت کند. شرکت هر ايراني در اين انتخابات خيانت به مردم ايران است و هر راْي اي که به صندوق انداخته ميشود يعني مهر تاييد براي افزايش فساد٬ گراني٬ بيکاري جوانان٬ ترور و آدم کشي٬‌ وحشيگري و ظلم بيشتر به مردم و از حلقوم ملت بالا کشيدن و باز هم در جيب القائده و حماس و تروريستهاي لبناني و فلسطيني ريختن و نابود کردن ايران و ايراني. فراموش نکنيد که تنها ۵ درصد از مردم طرفدار رژيم هستند و اينها اکثرا از درباريان و آقازاده ها هستند. هيچ نيرويي نميتواند جلوي ۹۵ درصد مردم ناراضي را بگيرد....... يادتان نرود در وبلاگتان از اين موضوع هم بنويسيد...../
جمعه، 14 شهريور 1382، ساعت 7:48
قمار باز عزيز فريب گيله مرد را نخوريد. اين را بسيار جدي ميگويم.... او از عناصر اطلاعاتي است
جمعه، 14 شهريور 1382، ساعت 7:50

آرمين گيله مرد مزدور جمهوري اسلامي است

من هم وقتي خوندم، زدم زيره خنده. خيالت خودم رو کردم که اين کيه و چرا همچين ميکنه. من که از همون روز اول نخواسته با دوست و آشنا و غریبه شاخ به شاخ شده بودم و برام چیز تازه ای نداره. و از هر طرف و طرفداران هر مسلکی بهم بدوبیراه گفته شده و اکثر رو که با پست برام فرستادن ازشون خبر ندارید. بهم از صهیونیست بودن و نو کر اسرائيل تا انگلیس و آخوندها چسب زدند و نه خیال کنید که ناراحت میشم، بلکه اگر غیر ازین بود، بد بود، که این خودش یک تثبیت هست.
گفتم در اين غربت خنده قنيمت هست و جواب دادم:


نويسنده: آرمين گيله مرد جمعه، 14 شهريور 1382، ساعت 17:52
سلام .... اي بابا عجب اشخاصي پيدا ميشوند ..... از هرکي ايراد بگيري ميشي دشمن ... يا بايد عضو فلان حزب باشي و هرچي ميگند بگي بچشم وگرنه پرخاشي و شلوغ ميکنند و خود را ناجي مينامند .... با اسم آرش مياد و اسم صفحه رو ميزاره درفش کاوياني (روش انگليسي: با کمک فرهنگ و تاريخ مردم رو خر کردن. مثال اسم پهلوي بزار براي شاه) و هرکي بهشون بگه آفرين کارتون خوب، آدم خوبي هست و هرکي ازشون ايراد بگيره و يا انتقاد کنه ميگويند آدم بدي هست (روش آمريکايي) و دانسته و يا ندانسته خود را مزدور سرمايه جهاني ميکنند ، بخاطر استفاده از روشهاشون و بعد هم تهمت ميزنند و پرخاشي ميکنند(روش قمهوري اسلامي) .... خوب آرش خان من با منطق ثابت کردم شما مزدوريد و نوکر سرمايه جهاني، حالا مدرک شما چيه؟
قلط املايي؟ و چرا گفتي فلان حزب نبايد فلان کار ميکرد و فلان صاحبان فلان صفحه اون کارشون اشتباه بود ... عجب دليل واضحي

و سام عزيز هم جواب ميدهد:

نويسنده: sam جمعه، 14 شهريور 1382، ساعت 20:50
به من ميگي ابله؟اصلا ميدوني املاشو چه جوري بنويسي به اينو اون ميگي ابله؟

و اشتباه ما دو نفر: هر دو بر خلاف وليه فقيه وبلاگستان حرف زديم و در وبلاگمان عقايد خودمان رو گفتيم که خوشش نيومد و جواب دندان شکن و آشنا به ما داد:

نويسنده: آرش شنبه، 15 شهريور 1382، ساعت 9:10
بهsam: بي سواد شما هستي که کلمه ابح را ابله مينويسي! -به گيله مرد: تو هم بهتر است بروي کمي بيشتر براي اربابانت پارش کني تا غذاي بشتري به تو بدهند. خودت علنا در همين کامنت نشان دادي که مزدور انگليسي ها و جمهوري اسلامي هستي. آخوندها و ملا زاده ها هم که مانند شما ميگويند شاه را انگستان آورد! ولي همه ميدانند که وقتي ريش آخوند را بالا بگيري نوشته Made in England. برعکس اين انگلستان بود که چون منافعش را در خطر ميديد در جهت حذف شاه تلاش کرد. بهتر است بروي کمي مطالعه کني و بي خودي چرت و پرت تحويل مردم ندهي! اگر که واقعا مزدور جمهوري اسلامي نيستي پس حتما همدست کمونيستهاي خائن هستي. شما فکر ميکنيد مردم آنقدر ابلحند که امثال شما بتوانيد سرشان را شيره بماليد؟ و يا با دوپهلو مطلب نوشتن٬ مبارزات مردمي را به نفع خود منحرف کنيد؟(مانند آنچه که امروز باصطلاح اصلاح طلبان حکومتي سعي ميکنند آنرا انجام دهند) در ضمن من نگفتم که با غلط املايي از شما ايراد گرفتم بلکه با مدرک ثابت ميکنم که شما مزدور جهوري اسلامي هستيد.

آشنا بنظر مياد، نه! هرکي برخلاف ولايت فقيه، جرج بوش و... حرف بزنه، مزدور و خائن و تروريست هست!
با اينکه ميتونه ثابت کند که من مزدور قمهوري هستم، خودش شک دارد و ميگويد شايد هم کمونيست خائن هستم. حالا من کي از کدوم دولت و يا حزبي طرفداري کردم، خودم هم خبر ندارم ... بگذريم ...
و متاسفانه دوبار آقاي افشين زند را ناراخت کردم. و دوباره ميگويم، در اصل همچين تصميمي نداشتم. همينجا از ايشون ميخواهم : شما به بزرگي خودتون ما رو ببخشيد. بعضي چيزها رو نبايد زياد جدي بگيريد تا دل آزرده نشويد.

نويسنده: افشين زند يكشنبه، 16 شهريور 1382، ساعت 10:58
راستش قمارباز جان آمدم درودي بر صاحب خانه گرام و خوانندگان عزيزت بفرستم و احوالي بپرسم،‌ ديدم دوباره همان بساط برچسب زني و هتک حرمت در اينجا نيز برپاست و براستي که دل آزرده شدم! هموطنان عزيز؛ به عنوان عضوي از اعضاي جامعه ايراني، دوستانه به شما بگويم،‌ اينگونه به هم پريدن و حرمت شکني جز نفع رساندن به دشمن مشترکمان - يعني جمهوري آخوندي - حاصلي ندارد. دلتان را پاک کنيد. قبل از نظر دادن راجع به کسي و چيزي،‌ نخست به دل خود مراجعه کنيد و ببينيد آيا از مهر لبريز است يا نفرت؟ فرهنگ ما،‌ فرهنگ کهن و جاودانه ايراني به همه ما مي گويد و مي آموزاند که مهر بورزيم و مماشات و مدارا را سرلوحه قلم و انديشه و حرکت خود گردانيم. بيائيم،‌ همه ما،‌ يکديگر را فارغ از هر گونه رنگ و مرام و عقيده،‌ و به صرف ايراني بودن دوست بداريم. بيائيم کمي گذشت داشته باشيم و از هم ناراحت نشويم. ...
... اگر فرصت هائي در گذشته از دست شدند،‌ به خاطر همين احمال کاري ها بوده است و بس. ما امروز،‌ بيش از هر زمان ديگر نياز به مهرورزي و گذشت داريم. تکرار مي کنم،‌ ما در اين زمانه حساس، فقط و فقط نياز به اتحاد و مهرورزي داريم و اين مهم،‌ تنها با گذشت ميسر است. روي حرفم - خواهشن - فکر کنيد و کمي مهربانتر قلم بزنيد.

و آرش خان:

نويسنده: آرش يكشنبه، 16 شهريور 1382، ساعت 9:39
گيله مرد و کساني که به اپوزيسيون توهين ميکنند٬ ديگر جايي در اين وطن ندارند. بايد هوشيار باشيم که فريب نخوريم. که اگر اينبار هم فريب خورديم ۲۵ سال تاريخ وحشت باز هم تکرار ميشود٬ هفت هشت سال يک فريبا خاتمي با احساسات ما بازي ميکند٬ هوشيار باشيم و نگذاريم انتخابات آتي به يک رفراندوم قلابي و از پيش تعيين شده (که ظاهرا براي تعيين نوع نظام است) دوباره ما را فريب دهد. و بياييد به جاي برخي مسائل انحرافي به ايران فکر کنيم٬‌ همه به ايران فکر کنيم.

اول آخوندها تصميم ميگيرند که من جايي در وطن ندارم و بالاي 15 سال رنگ و رويش نديدم. و اگر بوي وطن به دماقم خورد يک قوطي فيلم از آب درياي خزر هست و يک مشت خاک از مرداب انزلي ... حالا اينيکي ميخواهد به قدرت برسد و به من اجازه نده برگردم ...

دوشنبه، 17 شهريور 1382، ساعت 9:16
با درود بر شما و همه آزاديخواهاني که از جور آخوندها و ننگ بزرگ تاريخ ايران٬ فرياد سر ميدهند. به اميد آن روز که همه گروه هاي سياسي با هم بر عليه جمهوري ضد بشري آخوندي متحد شوند. سخن من اتحاد است و به هيچ گروه و حزبي توهين نميکنم ولي در مقابل اينکه ببينم اشخاصي پيدا ميشوند که به همه گروه هاي اپوزيسيون (از مجاهدين گرفته تا سطنت طلبان و مشروطه خواهان پادشاهي) اهانت ميکنند٬ چگونه سکوت کنم؟ آيا به نظر شما اين نوعي تفرقه نيست؟

من يکبار به يک صفحه که ميخواست با هم لينک عوض کنيم، گفتم به اون طريق درست نيست و گفتم که من با سلطنت و مشروطه پادشاهي مخالفم. اين هم شد اهانت! فحش و بدوبيراه به دگر انديشان ميگويد و اهانت حساب نميکند اما مخالفت با سيستمي ميشود اهانت! حالا با اين حرفها کي را ميخواهد خر کند، نفهميدم. زيادي به سخنراني هاي بوش گوش داده و ازش ياد گرفته. وقتي رصا پهلوي گفت "امروز فقط اتحاد" مثل اينکه شما نفهميديد. منظورش نبود بياييد همه با مشروطه پادشاهي موافق شويم. يک انتقاد و نه اهانت: اگر شما واقعا طرفدار پهلوي هستيد، داريد بضررش کار ميکنيد. و تفرقه! من کی گفتم با فلانی همکاری نکنید. به حرفاش گوش ندهید و ... . آخه خود شما بگویید، خنده دار نیست؟ من که مردم و دل درد گرفتم. هرچی توی دهنش هست میگه، میگه به حرفش گوش نکنید و بعد هم تهمت تفرقه و اهانت هم میزنه. خیلی دوست دارم بدونم هنوز انسانهایی وجود دارد که گول این نوع پروچاگاند را بخورند؟

و در فکر بودم اي اچبر آقا چرا تلفونت رو بستي، من بکي شکايت کنم؟ که ديدم:


نويسنده: achbar agha پنجشنبه، 20 شهريور 1382، ساعت 0:28
سلام قمارباز عزيزم. من با حرف افشين موافقم. نبايد فراموش کنيم که دشمن مشترکمون کيه. ولي حقيقتش از اين کار آقاي آرش دلم به درد اومد. گيله مرد عزيز و غيور ما هرچي باشه عنصر انقلابي و سرسپرده جمهوري آخوندي نيست. واقعا از چنين تهمت ناروايي دلم درد گرفت. آرش عزيز شما که علم مبارزه با جمهوري آخوندي بر افراشتي و داعيه مبارزه با ارتجاع رو داري پس چرا از روش هاي شکست خورده همين آخوندها يعني تهمت و افترا استفاده ميکني؟ اونم فقط به اين جرم که گيله مرد حرفي ميزنه که به مذاقت خوش نمياد؟......
ادامه به آرش) شما اگه واقعا راست ميگي و براي ايران مبارزه ميکني پس رفتار ايراني هم از خودت نشون بده. برو وبلاگ گيله مرد و با رعايت احترام باهاش بحث کن. اگه فکر ميکني در اشتباهه ٬ اشتباهشو بهش گوشزد کن. وگرنه با اين رفتار هيچ کس از شما به خاطر کشف بزرگي!!!! که فرمودين ممنون نيست و هيچ کس به چشم تحسين بهت نگاه نميکنه و نميگه مشتي دمت گرم!! باور کن. الان خيلي ازدستت دلخورن و ازت منزجر. نميدونم واقعا ارزشش رو داشت که همچه کاري بکني؟

و جواب من

نويسنده: آرمين گيله مرد سه شنبه، 18 شهريور 1382، ساعت 17:16
سلام ... ببخش که اينجا رو براي جواب دادن انتخاب کردم ، اگر خوشت نمي آد بگو .... آرش خان شما خودتون رو بکشيد و نفله کنِد و هرجي توي دهنتون هست هم بگيد، من اسم و آدرس خودم رو نميگم .... با اينکه خيلي وقته ايران عزيز رو نديدم چونکه گروهي و حزب الله با شما هم عقيده هستند و بنظرشون حق من نيست در ايران باشم .... به عضو احزاب فحش دادن که انسان هستند بدتر از به خود احزاب که فقط نام هستند هست ..... فلان کار اشتباه هست توهين نيست، بلکه گفتن خائن و مزدور و ابله و ... توهين هست .... روزي که ايران آزاد شود اين من و امثال من هستند که راي خواهند داد و بايد بين احزاب و گروهان انتخواب کنند و اگر من از تز و يا تئوري گروهي خوشم بياد و يا شخصي در اون حزب هست که خوشم بياد، وضيفه خود ميدونم که ايراد بگيرم و اشتباهات رو بگم تا بتونم بعد بهشون راي بدم و يا ندم ...

دموکراسي اين نيست که من با شما راي بدهم و شما هرچي گفتيد من بگم بله ....من اگر تسميم داشتم مقامي و بهره اي قِير از سود رواني و برگشت به وطن از آزادي ايران داشته باشم، با اسم مستعار نمي اومدم .... اون صفحه فقط عکس و افکار و عقايد يک گيله مرد هست و نه تبليغ براي شخص خودم و يا گروه ميل خودم ......

.... و من جرو بحثي راجع به اينکه شاه انگليسي بود و يا نبود نکردم .... اين جزو تاريخ هست که انگليسيها براي پيدا کردن يک سلسله جديد شاهنشاهي در ايران دانشمندان جمع کردند تا اسم مناسب براي سلسله پيدا کنند تا مردم رو خر کنند ....

و ادمش رو بريد در وبلاگ قمار باز بخونيد که آرش خان کلي حرف قشنگ و با فحش و بدوبيراه آميخته و قالب کرده و قمار باز جوابش رو هم داد ....


ببخشید اگر شما رو ناراحت کردم. جدی نگیرید ...
بزودی قسمت دهم را پست میکنم ...

آگاهی تنها راه بسوی آزادی
با شعار مرگ بر فلانی ... ای آقا مبارز نمیشی!

آرمین گیله مرد، ديوانهء گنه کار با عمال ناشایست، مردور و خائن ، صهیونیستیف آخوندپرست، کافر خدانشناس و هرج و مرج طلب و تفرقه انداز
البته بونید اون اشخاصی که این ها به من نسب دادن، اگر نمیدادید من به خودم شک میبردم، چونکه دادید میدانم و مطمئنم که کارم درست هست ...

دوشنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۲

با سلام ...

توجه! توجه!

بنا بر يک برنامه تلويزيون دولتی آلمان، هرکي که ميگويد دولت آمريکا درباره ۱۱ سپتامبر دروغ ميگويد و کل حقيقت را افشا نميکند، ديوانه هست و هرکی هم حرف آنها را باور ميکند کار بسيار بسيار زشتی ميکند (گناه کبيره هست حرف دولت آمريکا را باور نکنيد و ميرويد جهنم). هرکی بدون مدرک تئوری بده آدم ديوانه و هرکی هم به حرف دولت آمريکا اعتماد نکنه (آخه دولت الاهی هست و هرگز دروغ نگفته و جعل نکرده و خانواده بوش و گروه اطرافيونش راستگوترين و پرهيزگارترين اشخاص روي زمين هستند) عملش نانجيبانه هست و برای آینده عاقبت خوبي نداره (در اين دنيا و در دنيا بعدي). بعد ميگه که اين ديوانگان خطرناک برای تئوري های خود مدرکی ندارند. آخه خود رسانه های گروهی يک ساعت بعد از اين حمله وحشتناک و بيرحمانه تروری با مدارک تزلزل ناپذير دولت آمريکا حقيقت رو گفتند و بيخيال که بعد از چندين هفته فقط ثابت کردند که محمد عطا عزو يک گروه تروريستي بود. وقتی وليه فقيه و نماينده خدا جرج دبليو بوش بگويد القاعده بود، راست ميگويد و کس و ناکسی اجازه ندارد بر خلاف نماينده خدا حرف بزند.
البته يک روز بعد معلوم شد که راست ميگويند. کميته تحقيق مجلس آمريکا پژوهش خود را منتشر کرد و در آن نوشته هست که دولت و سازمان اطلاعاتی آمريکا از حمله تروريستی خبر داشتند و در اصل ميشد جلوی اين قتل و عام وحشتناک رو گرفت. پس راست گفتند، وقتی بعد از نيم ساعت اعلام کردند که القاعده دست داشت و ما شک کردیم که چطور ممکن هست که بعد از چند دقيقه اونقدر مطمئن باشند که قاتلان که هستند. آخه نيم ساعت نبود بلکه خيلی وقته ميدونستند.

امضاء: يک ديوانهء گنه کار با عمال ناشایست


چه گوارا


با تشکر از آريا برای تصحیح کردن ترجمه اشتباه جمله چه گوارا

تصحیح شدند و pdf... البته خودم تصحیح کردم. یعنی هنوز اشتباه دارد ...

۱.دسیسه ورد ترد سنتر
۲.اسامه بن لادن
۳.قافلگیر توسط اراذل خانگی
۴.به اولياء امور اعتماد نکن! خودت فکر کن!
۵.مادرجنده های دلپسند آمريکا: هيتلر – صدام – بن لادن
۶.سياست ميمونی و تحريم فکر
۷.افتراء، قربانی کردن انسانها و صلح جديد آمريکايي
۸.بدون مدرک
۹.جمجمه ها، استخوان ها و بوش ها

با تشکر از دیونه برای تصحیح "تسیح"

چهارشنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۸۲

با سلام ...

11 سپتامبر 1973 ميلادی هرگز فراموش نکنيم!

در 26 ژوئيه 1908 در سانتياگو، شيلی، بدنيا آمد. سالوادور آلنده "Salvador Allende Gossens" يک پزشک بود که در سال 1933 جزو موسسین حزب سوسيالیست در شيلی بود. از 1939 تا 1941 وزير بهداری، از 1945 تا 1970 سناتور و از 1967 تا 1970 رئيس سنات شیلی بود. بعد از 3 شکست در انتخابات رياست جمهوری، در سال 1970 بعنوان کانديد "unidad popular" (»جبهه ملی« متشکل از سوسياليستها، کمونيستها و گروهای چپی) اکثريت آرا را آورد و رئيس جمهور شد. بعنوان اولين رئيس جمهور مارکسيست يکي از کشورهای غربی، که در يک انتخابات آزاد رای آورده بود، سعی و شروع کرد که يک راه تازه دموکراسی به سوساليسم پيدا کند. 1971 معادن و کارخانه جات مواد اوليه ، که اکثریتش در دست شرکتهای آمريکايي بود، و همچين مقداری از ملکهای بزرگ را ملی کرد و بعد تمام کوشش خود را برای بهبودی زندگیه قشر های پايين ملت شيلی گذاشت. در 11 سپتامبر 1973 توسط يک کودتای آمريکايي به آرمانهای او توقف داده شد و مرموزانه و نا شناخته (یعنی گرفتند و شکنجه دادند و ... خودتون میدونید چی میخوام بگم، سرشو زد به جسم شخت ...) هنگام يورش به قصر رياست جمهوری کشته شد. یاد و روانش همیشه زنده و شاد باد. آرمانش ادامه دارد.

سانتیاگو، شيلي يازدهم سپتامبر 1973 :
30 سال پيش کوشش مردم شيلي برای درست کردن يک جامعه عادلانه، بزور خاتمه يافت.

زير دستور آدميرال مونترو، نيروی دريايي کودتای فاشيستي را بر ضد دولت سوسياليستي آلنده شروع ميکند و بعد بنا بر نقشه قبلی با بقيه قسمتهای ارتش زير دستور آگوسته پينوشه "Augusto Pinochet Ugarto" جمع ميشوند و يک دولت نظامی تشکيل و آلنده برکنار اعلام می کنند. هنگام حمله به مکان دولت، آلنده کشته میشود. ارتش مخالفينش را هزار به هزار دستگير و در استاديون فوتبال جمع ميکرد. در چند روز اول بالای 5000 نفر توسط ارتش شیلی که با کمک مالی هشت مليون دلاري سازمان سی.آی.اِ.کمکهای ديگر از طرف آمريکا به قدرت رسيده بودند، کشته شدند.

چند سال قبل از اينکه با کمک سرمايه داري جهانی و سازمان اطلاعاتی ايالات متحده آمريکا به بهانه مصلحت اقتصادی، ارتش کودتا و آلنده که اميد ملت شيلي بود را بقتل رسانيد، Edward Korry سفير آمريکا در شيلي، در سال 1970، گفت: »اجازه نخواهد داده شد که يک پيچ يا حتي يک مهره به شيليِ زير دست آلنده، برسد. ما هرچه در توانمان هست انجام خواهيم داد تا شيلی و شيليي ها را به بزرگترين ويرانی و بزرگترين فقر محکوم کنيم.«

در روز کودتا سالوادر آلنده جواب داد: *
»کلمات من نشان ناگواری نيست، بلکه دلشکستگي، و همچنين تنبيه اخلاقي آنانيکه که قسمی را که خورده بودند، شکستند: سرداران شيلي، فرماندگان قوا. ... من استفاع نميدهم. در يک وضعيت تاريخي قرار داده شده، قيمت وفاداری خود به مردم را با جانم ميدهم .... آنها ميتوانند با داشتن قدرت به برده داری برگردند، اما نميتوانند توسط جنايت و با زور جريانات اجتماعي را توقف دهند. تاريخ به ما ياد ميدهد که مردم هستند که آن را مينويسند. ...
شيلي هاي ديگر خواهند آمد. در اين لحظات تلخ و تاريک که هنگامش خيانت به پيش ميرود، بايد بدانيد که زودتر يا ديرتر، بزودي، دوباره خيابانهای بزرگ باز ميشوند و بر رويشان انسان سزاوار بسوی سازندگی يک اجتماع بهتر ميرود. زنده باد شيلي! زنده باد مردم! زنده باد کارکنان! اينها اخرين کلامم هستند، و من اطمينان دارم که اين قربانی حداقل يک درس اخلاقی خواهد بود که قسم شکنی، بزدلي و خيانت را محکوم ميکند.«
11 سپتامبر 1973

11 روز بعد يکی از نقشه کشان اين قتل و عام و نقشه کشه بزرگترين قتل و عام های بعدی قرن 20 ميلادی هنری کيسينجر به وزارت خارجه آمريکا دست يافت.
و 24 سپتامبر پابلو نرودا "Pablo Neruda"، شاعر و برنده جايزه نوبل، يک روز قبل از مهاجرت خانواده اش به مکزيک و يک روز بعد از مدال گرفتن توسط سفير فرانسه از طرف دولت فرانسه در خانه خود، که ارتش محاصره کرده بود، به قتل ميرسد.

تاریخچه کودتا


فراموشش نکنيد!




هيچکي تنها نيست!


جمع آوری توسط آرمين گيله مرد

دوشنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۲

با سلام ...

جمجمه ها، استخوان ها و بوش ها - قسمت سوم

...
انديشه برادران جمجمه و استخوان فقط برتري سفيدپوستان نيست بلکه حق خود ميدانند که بعنوان نخبگان و نجيبزادگان اين "نژاد" مأموران کنترل سرنوشت انسان باشند. بقول ساتن پيرو فلسفه هگل هستند: آدم يک فرضيه و ضد فرضيه طرح ميکند و سپس در اين "هرج و مرج ساختگی" توسط يک ترکيب خود را رئيس وضيعت بخواند. بعنوان مثال از فعاليتهای هريمن ميگويد که از يک طرف با همکارش در بانک اتحاد (Union Banking) خرج نازيها را ميکشيد و از طرف ديگر بعنوان مدير شرکت " Garanty Trust Company " در مسلح کردن شوروی کمک کرد. مثل برادر استخوانی خود استيمسون که مشاور جنگی بود، او مشاور دارائي شش رئيس جمهور آمريکا بود.
جرج بوش (پدر) هم در سال 1991 از استيمسون پيروی کرد و جنگ با عراق را راه انداخت. عراق بعنوان يک کشور تهديد کننده و ضد فرضيه باقی ماند و در مفهوم "هرج و مرج ساختگی" شیخ نشينان، اوپک و متحدان وابسته به نفت (ژاپن، آلمان و ...) را به امريکا بيشتر وابسته کرد و بعد از مدتی پسرش عراق را اشغال و ديگران را وابسته تر به خود کرد. هرچی هم به خبرنگاران و ماموران سازمان ملل گفت به عراق نرويد هيچکدوم هم گوش نکردند و رفتند و کشته دادند.
و در حاشيه: پدر بوش با سران سرمايه کويت از قديم آشنايي داشت. او با اولين شرکت نفتی خود که با کمک سرمايه پدرش پرسکوت و ديگر رفقای استخوانی اش تاسيس کرده بود، اولين دستگاه تلمبه نفت غير ساحلی (چاه نفت هایی که در نزديکی ساحل و دريا نيستند) کويت را ساخت. و از نزديکی و شراکت حانواده بوش و بن لادن که قبلا سخن گفتم.
با اينکه پسر بوش در ظاهر همش عضويتش در "جمجمه و استخوان" بي اهميت اعلام ميکرد و خود را بعنوان کابوی معرفی ميکرد و ظاهرا با نخبگان دماغ بالای ساحل شرقی تفاوت دارد، هردفعه که محتاج کمک بود به رابطه ها و سرمايه مافيای نخبگان متصل ميشد و ميشود (******). و تمام مدت هم حتما به حرفهای پدر خود و دوستان قديمي زورمندش در "جمجمه و استخوان" که در کميسيون سه جانبه، انجمن ارتباطات خارجی و بنگاه منهتن نشسته اند، گوش ميدهد. حتما هم آنها بهش گفتند که هنگام شلوغی در فلسطين به مسافرت برود و بگذارد تا بن لادن و بقيه افراطيون به تهديد خود با خیال راحت عمل کنند.

(******) مراجعه شود به: گفتگو بوش با مجله تايمز (به انگليسي) و مقالات ديگر درباره بوش (به انگليسي): George W., Knight of Eulogia و Skull and Bones

http://www.time.com/time/campaign2000/story/bushinterview_0807.html
http://www.theatlantic.com/issues/2000/05/robbins.htm
http://www.freedomdomain.com/secretsocieties/skull02.html

با تشکر از ماتياس بروکرز

هيچکي تنها نيست.

پنجشنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۲

با سلام ...

جمجمه ها، استخوان ها و بوش ها - قسمت دوم

در سال 1913 اس. اس. آلمان نشانهای جمجمه و صليب استخوان که در اصل مال انجمن " جمجمه و استخوان " برای سازمان خود انتخواب کردند. اين عمل حتماً باعث خوشحالی پرسکوت و همکارش هريمن (Harriman Averell) شد که نه مثل خيلی از سرمايه گذاران آمريکايي (****) مخفيانه به آلمان نازی کمک ميکردند بلکه چنان واضح اينکار را ميکردند که سفير آمريکا در آلمان William E. Dodd در سال 1937 در يک مصاحبه با نيويورک تايمز کفت:
»يک گروه از کارخانه داران آمريکايي در کار هستند که ميخواهند يک کشور فاشيستي بجای دولت دموکرات ما بگذارد و آنها فقط با دولتهای فاشيست آلمان و ايتاليا کار (معامله) میکنند. (من در پست خود در برلين کلی دست نوشته ؟؟ آخه آلمانی نمیتونی جوری ترجمه کنی که ما بفهميم حالا پرروئي ميکنی و انگليسي ترجمه ميکنی؟ ... گفتم شما شاید خجالت بکشيد، اين حرفها رو بزنيد، خودم گفتم!) من در برلين کلی نامه دارم که گواهی ميدهند که خانوادگان رجال آمريکايي چقدر به رژيم نازی نزديک هستند ... .«

مردان جمجمه با هيتلر يک "پدرجنده" (البته به قول خودشون مادرجنده) دلپسند خود را پرورش داده بودند. قبل از به قدرت رسيدن هيتلر سفارت آمريکا اوايل دهه 30 جهت پژوهش از دولت خود سوال کرده بود که: حاميان مالی هيتلر چه کسانی هستند و او اينهمه پول برای تبليغات پرخرج انتخاباتی و مسلح کردن ارتش خصوصی خود (300 هزار نفر لباس قهوه ای) را از کجا مي آورد؟ کارمندان سفارت در دست مزدوران اس. آ. اسلحه های ساخت آمريکا ديده بودند. Fritz Thyssen، يکی از کارخانه داران بزرگ آلمان و پرنفوذترین در بازار پولاد آلمان، بعد ها اقرار کرد که از سال 1930 در پروژه-هيتلر سرمایه گذاری کرد. مشاوران مالی و بانکدارانش در اون زمان بوش (پدربزرگ) و هريمن بودند.

یکنفر از گروه رئيس جمهوران، وزرا، بانکداران بزرگ و صاحبان صنايع بزرگی که جزو انجمن برادرانه "جمجمه و استخوان" بودند، Henry Stimson بود که در سال 1888 وارد انجمن شد و تا مرگش در سال 1950 برای هفت رئيس جمهور آمريکا مقام وزارت را بعهده داشت. او را نه بخاطر اصلش (سفید-انگلساکس-پروتستان نبود) بلکه بخاطر توان و عملکردش برای انجمن برداشتنش. او، معروف به "کلنل"، بعنوان وزير جنگ (بقول خودشون وزير دفاع) روزولت يکي از مهندسين جنگ جهانی دوم و جنگ سرد بين آمريکا و شوروی بود. در مورد جعل-پرل-هاربر که برای مردم آمريکا اجراع شده بود تا آنها را برای جنگ آماده کنند، ازش سخن رفته بود. در روز حمله، هفتم دسامبر 1941، او در دفترچه خاطرات خود چنين نوشت:
»وقتی که اولين اخبارها بدستم رسيد که ژاپن به ما حمله کرده است، اول از همه احساس راحتی کردم که زمان نامعلومی گذشته است و بحران يک نوعی شده بود که تمام افراد ما را متحد ميکرد. با وجود اخبار يک فاجعه که سريع توصعه پيدا ميکرد، تمام وقت اين حس مسلط من بود. چونکه من باور دارم که اين کشور از هيچ چيزی نباید هراس داشته باشد وقتی که متحد هست ... «

يک مرد استخوان از يک فاجعه نميترسد، براي اينکه جان چند هزار نفر ملوان چيزي نيستند و وقتی سرانجام چيزي برای ترسيدن نيست و يک اختلاط بزرگ هم آماده هست. نويسنده زندگینامه اش گفته است که استيمسون اين عقيده را داشت که آمريکا بايد در هر نسل يک جنگ کند. برای اينکه اينکار اتحاد ملت را قويتر کرده و از لحاظ اخلاقی و اقتصادی (معنوی و مثنوی) کارکرد پاک کننده ای دارد. بنا بر گزارش واشینگتن پست قبل از اينکه جرج بوش (پدر) تصميم به جنگ با صدام بگيرد زندگی نامه او را که تازه نشر شده بود خوند: کلنل – زندگی و جنگ های هنری استيمسون ("The Colonel - Life and Wars of Henry Stimson") (*****)

ادمه دارد ...

(****) مراجعه شود به کتابGeorge Sheldon "Facts & Fashism" (1943)

(*****) مراجعه شود به اين انشاء: George Bush, Skull & Bones and the New World Order , April 1991

_______________________________________


نترسيد از آگاهی، که هرچفدر هم تلخ باشد، تنها راه بسوی آزادی هست.
نترسيد از آزادی، که هرچقدر هم هراس انگیز باشد، تنها سعادت ما و فرزندانمان در اين زندگی کوتاه هست.

آرمین گیله مرد

سه‌شنبه، شهریور ۱۱، ۱۳۸۲

با سلام ...

دسیسه ورلد ترد سنتر قسمت نهم

جمجمه ها، استخوان ها و بوش ها - قسمت اول

درباره انجمن مخفی "جمجمه و استخوان" در دانشگاه يل و خانواده بوش اوايل کمکی چکن زده بودم. برای گزارشي کامل درباره اين انجمن به کتاب مورخ انگليسي آنتونی ساتن مراجعه کنيد (*) و يک مصاحبه با ايشان رو به انگليسي ميتونيد اینجا بخونيد. مهمي اين موضوع در این است که نه فقط ریيس جمهور قديمي بلکه رييس جمهور جرج دبليو. بوش هم جرو "مردان استخوان"، مثل پدربزرگان و عمو بزرگانشان، هست. وچونکه بسياری از نخبگان "زنبوران" ساحل شرقی آمريکا (زنبور=WASP :White-Anglo-Saxon-Protestant) ، که دارای مقامهای با نفوذ و قدرت در سياست خارجه و دارائي هستند، هم عضو اين انجمن هستند، ساتن به اين نتيجه رسيد که اعضای "جمجمه و استخوان" هم نازيهای آلمان و همچنين کمونيستهای اروپای شرقی را اول حمايت و با پول بزرگ و تقويت کردند تا سپس آنها در "ترکيب بزرگ" جنگ جهانی دوم و جنگ سرد نابود کنند.

افشاگريهای ساتن درباره "انجمن" پر از برگزيدگان و نخبگان که لژ "جمجمه و استخوان" هست او را به اين نتيجه رساند که يک انجمن برادرانه با سيرت نخبگان نژادپرست، "خون آبي"(**) ها، ضد یهوديان، ضد رنگين پوستان در سال 1832 تاسيس شد و هسته اين انجمن را هميشه خانواده های ثروتمند و اشرافيون نيو انگلاند داير ميکردند و فقط برای ظاهر سازی اشخاصی از مليت و دين ديگر برميداشتند.

ميگويند که پدربزرگ پرسکوت بوش (Prescott Bush) در سال 1917 يکي از مهمترين غنائم انجمن را که جمجمه رئيس قبيله آپاچه ها، جرونيمو، بود، خودش دزديد و به معبد باشگاه آورد. با اينکه اين کار به شوخی های باشگاه های کالجهای آمريکا شبيه هست و بقيه تشريفات تعريف شده اين انجمن برادري بشر را به فکر داستانهای تخيلی مي اندازد، مرد جمجمه پرسکوت بوش بعداً به مديريت بنگاه بانک اتحاد (Union Banking Corp.) و خط-هامبورگ-آمريکا، یکي از مهمترین حاميان و کمک کنندگان مالی نازي ها، شد. (***)

ادامه دارد ...

_ مصاحبه با آنتونی ساتن : http://www.freedomdomain.com/secretsocieties/suttoninterview.html

(*)Sutton, Antony C.: America's Secret Establishment: An Introduction to the Order of Skull and Bones. Liberty Press, Billings, Mont., 1986

(**) لقبی برای اشراف که خیال ميکردند رنگ خونشان با رنگ خون مردم فرق دارد ...

(***) در سال 1992 افشا شد که خانواده بوش ثروت خود را از معاملات با آلمان نازی بدست آوردند:

Webster G. Tarpley & Anton Chaitkin: Bush-An Unauthorizied Biography.

http://davidicke.www.50megs.com/icke/magazine/vol5/bush/bushb.htm

به درود