چرخسواری در اتوبان
عکسهای دوچرخه پيمايی در برلين
در راه. خيلی سرد بود و من عجله داشتم. بخاطر همین نمیشد سريع راند. با خود گفتم که چندی از راه را با قطار برم. سوار میشوم. آنطرف واگن خانمی با لبخند سوار میشود. ماهنامه بیخانمانان (چندين ماهنامه در برلين منتشر میشوند که بیخانمانان با فروش آن درآمدی دارند، نصفش مال آنها هست و میگويند با بقيهاش برای بیخانمان مکان خواب پيدا و غذا درست میکنند) در دست دارد و شروع میکند به توضيح دادن و سعی در فروختن. کسی محل نميکند. همينطور که واگن را طی ميکند، شادابی و خنده از رويش میرود. نزديک میشود. يکی ميگويد نه. ديگری، مردی مسن، طاس و موی کمش خاکستری، کت و شلوار و کراوات. يک کيف چرمی، از انهایی که آدمهای مهم برای مدارک مهم استفاده میکنند. اصلا محل نمیگذارد و در دنیای خودش هست. کاپيشن را ميگردم و ۵۷ سنت در جيبم هست و بهش ميدم. در اصل به وجدان خودم باج ميدم، مثل اکثر بشر. لبخند به لبش برميگردد. داشتم چپ، چپ ساعت طلايی را نگاه میکردم که کيفش را باز میکند و میبينم در آن يک مجله و دو تکه نان سياه هست. گول ظاهر را خورده بودم. بدبخت در گرفتاری خود قوطهور بود و کسی را نمیديد و بيخیاليش ساخته جامعه. ايستگاه بعدی جا خالی ميشود. روبروی ساعت طلایی مينشينم. اخم کرده بود وتمام وقت دستش را روی سر کچلش گذاشته بود. انگار دنيايش داشت از هم میپاشيد. اخمش فقط از عصبانيت نبود: چرا به فلانی شانس دادند و من را محل نکردند. چرا فلانی حقوق بيشتر ميگيرد. چرا بسار شغل را به فلانی دادند. چرا ... . گرفتاريش چی بود؟ هرچند قيافهاش جوری بود که انگار گرفتاری وبدبختيش بيشتر و واجب تر از آن بیخانمان بود. يعنی اگر لباس آن دو را ناديده میگرفتيم و فقط قيافه را در نظرف بنظر میرسيد که ساعت طلايی بدبخت تر و گرفتارتر از آن خانم هست. یعنی چه چيزی بدتر از بیخانمنانی هست؟؟؟ چی ميتواند باشد؟؟ چرا؟ ... آهان: او باخانمان بود، اما به چه قيمتی ... .
آرمين گيله مرد
هفتاد ششمين سالروز تولدش ۱۴ ژوئن
اگر نميدانيد منظور کيست مراجعه کنيد به هفتادوپنجمين سالگرد تولد
با ويروس نتوانستند عمل به پيش برند، سعی دارند ميکنند حالم را بهم بزنند. به اسم دوستان و ايرانی و گروهان ياهو ايرانی ایندفعه بجای ويروس مقالات احمقانه فاشیستی آلمانی برام ميفرستند. تا کی احمق!؟
عکسهای دوچرخه پيمايی در برلين
چه جوری فيلترشکنی کنيم. از طرف هاله
لطفا به لينکها در قسمت وبگردی (ستون سمت چپ) هم توجه شود!
0 بیان و اندیشه:
ارسال یک نظر