ای صاحب فتوا ز تو پر کارتریم با این همه مستی ز تو هُشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بـده کـدام خونخوار تریم!؟
خیام

دوشنبه، تیر ۰۹، ۱۳۸۲

با سلام ...

۱۷ ٰٰٰ‌ژوءن

متاسفانه هنوز عینکم درست نشده و هروقت درست شد (به احتمال زياد فردا، پسفردا) دسیسه wtc را ادامه میدهم. با این عینک قدیمی نوشتن و خوندن خيلی سخته.
ميخواستم بگم که آلبومهای برلين و ابر و ... تازه شد که ديدم صفحه من در piranho گم شده و رفتم ببینم چرا و به چه علت که در صفحه اول میخونم: بخاطر یک دسيسه فاسدانه (بدون شوخی من نگفتم، یکی از کارکنان piranho گفت) صفحه های از G مثل gilemard تا O تا اطلاع ثانوی در دسترسی نيستند.
از چپ و راست داره توطئه ميشه. فعلا با يک عکس مرخص ميشم تا فردا و يا پس فردا ....

17.06.03


خطاب به کسی که به اسم A king اینجا سر زد و من نتونستم جواب ملاقات ايشان را بدهم : از عمد نبود تاحالا هروقت سعی کردم به وبلاگ شما بیایم کامپیوتر از کار افتاد و سقوط کرد ... فکر کنم که صفحه سنگینی داشته باشید .....

تا بعد
آرمین گیله مرد

سه‌شنبه، تیر ۰۳، ۱۳۸۲

با سلام ...

Blue Pipeline

غير از فروش اسلحه و مهمات و وسايل يدکی با کمک کشتی های دانمارکی، در زيرِ نشانِ » بلو پايپلاين« "blue pipeline" اسرائيلی ها کار های ديگر هم انجام ميدادند. در زمان جنگ موساد خلبانان ايرانی را در آلمان تعليم ميداد. رابطه توسط BND (سازمان اطلاعاتی آلمان) برقرار شده بود. اين ارتباط توسط کارمندان ميانه برقرار شده بود که هم بخاطر بالا رفتن از پله های قدرت انگيزهء بيشتری داشتن و هم روئسا بخاطر ندانستن ماجرا ميتوانستند وجدان سياسی راحتی داشته باشند (اينها بدون قرمز شدن بگند مرگ بر اسرائيل و انها بدون شکم درد گرفتن بگند که فلان کشور خيلی خطرناک است و ما بايد در ساختن اسلحه بيشتر افراط کنيم و ...).
نيروی هوايی ايران اکثرا هواپيما های آمريکايی از مدل فانتوم داشت که چند سال قبل تر هم مهمترين هواپيمای جنگی در اسرائيل بودند. چونکه برای ايران مهم بود که افرادشان در يک محيط مطمئن تمرين کنند و وسايل يدکی گير بياورند، اسرائيل بکمکشان با کمال ميل آمد و آلمانيها را بعنوان واسطه قرار داد تا ايرانيها به خودش رو نياورند که شخصا شيطان صهيونيست به کمکشان آمده. خلبانان ايرانی در مکانها مختلف در استان شلسويگ-هلشتاين "Schleswig-Holstein" توسط خلبانان اسرائيلی تعليم ميديدند. در دو فرودگا با دو چسنا "Cessna" تغير بنا داده شده مشق پرواز ميکردند و در يک فرودگاه سوم توسط پنج سيمولاتور(simulator) که فقط برای ايرانيها از اسرائيل آورده بودند، تعليم داده ميشدند.
همزمان وسايل يدکی برای نيروی هوايی از طريق زمينی از بندر های ايتاليا تا آلمان و سپس دانمارک حمل و نقل میشدند تا بعد با کمک کشتيهای دانمارکی به ايران فرستاده شوند. بقيه وسايل يدکی ديگر و اسلحه و مهمات مستقيم با کشتی های اجاره شده توسط اسرائيليها از اسرائيل به بندر های دانمارک آورده و بعد در کشتیهای دانمارکی بار ميشدند و راهی ايران ميگشتند.
نيروهای اطلاعاتی شلسويگ-هلشتاين هم از ماجرا باخبر بودند اما باکی نداشتند تا وقتی که تعلم و تمرين برای عمليات تروريستی در استانشان استفاده شود و پول در خزانه خصوصی شان ريخته..
اين بود اندکی از ماجرا که به نام Blue Pipeline معروف بود و شد.
منبع: victor ostrovsky «the other side of deception» به آلمانی »Geheimakte Mossad«



و يک دسيسه ديگر:-)
ديروز در يک دسيسه، سيا، موساد و واواک با کمک به.ان.ده. و دگر سازمان های جاسوسی الاهی با يک ماموريت خدايي، سعی کردند توسط قدرت طبيعت جلوی هول های من را بگيرند. ديروز هنگامی که از زير چندين درختان ميگذشتم يک طوفان شروع وشاخه درختان شکسته و يکی از روبه روی من گذشت و عينکم را با خود برد و من را بدون ديد در يک طوفان گذاشته و راهی که من بلد بودم با درختان سقوط کرده بستند. و من بدون اينکه بتوانم خوب ببينم از راه های بسته از نيمه راه و ميان راه و تقريبا گمراه و کور کورانه با دور های قمری و شمسی بالاخره يک ايستگاه مترو پيدا و به سلامتی به خانه رسيدم. با اينکه چند ماه پيش توسط يک ترور توپی توسط يک خودی آنيکی عينکم را شکستند، من يک عينک قديمی و دسته شکسته را پيدا و مرمت کردم و نيمه کور(آخه شمارش خيلی کمه) به گفتار و نوشتار خود ادامه ميدهم و ميگويم که هيچ نيرويی اعم از غيبی و آشکار و هيچ فرد و نا فردی و مسعود و سعيدی نميتواند جلوی من را گرفته و مرا وادار بسکوت کند!!!!!!!!!!!!!!!

قابل توجه دوستان کنجکاو به لحظه قبل از مرگ: ميگويند که قبل از خطر مرگ زندگی آدم از جلوی چشماش ميگذره. يک چيزهايی از جلوی چشمام گذشت اما چونکه عينک نداشتم و بدون اين وسيله تقريبا کور هستم، نميتونم بگم چی بود.

بدون شوخی خيلی شانس آوردم. اگر عينکم را اون شاخه با خودش نميبرد و من وانميستادم و براهم ادامه ميدادم، چند قدم جلوتر درختی که افتاد منو با خودش ميبرد. با اينکه از چپ و راست شاخه ميباريد و درخت به زمين ميخورد و چندتا شاخه به سر و کله من خوردند حتی خراش هم برنداشتم. فقط عينکم رفت و سيمهای دينام دوچرخه ام پاره شد.

اگر اتفاقی روی نداد و توطئه ای پيش نيومد و اين عينکم هم از دست نرفت، بزودی:
دسيسه ورلد ترد سنتر - قسمت سوم
غافلگير توسط اراذل خانگی

به اميد خوش شانسی برای دوستان و عقل و فهم برای ناآگاهان گمراه که گول يک مشت اخمق و نادانِ خودپرست و مالپرست را خورده اند

آرمين گيله مرد

دوشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۲

با سلام ...

چشکار کنيم حالا

در جواب به اين سوال: ... اين که گفتي که فينگول من هم که پنج سالشه ميدونه! بگو چشکار کنيم حالا؟ پيش کي بريم و به کي پناه ببريم که تا دستش به قدرت رسيد گردن خودمون رو نزنه؟
البته اين يک نصيحت نيست بلکه ديد ناقابلی که من از تاريخ و گذشته گرفته ام:
يکی از دلايلی که باعث شده من و شما غافلگير رهبران گردن زن بشيم اين است که باور کرده ايم که يکنفر ديگر بايد راه را به ما نشون بده،ما رو پناه بده و بما بگويد چه کار بکنيم و ما رو نجات بده و هرکی با حرف قشنگی ما رو ميتواند گول بزند تا به قدرت رسيده و بجای نجات ما فقط جيبهای خود را پر کند ...
اين عادت را بکنار بگذاريم و بخود و به قدرت تفکر خود پناه ببريم و راه خود را انتخاب کنيم تا قدرت آن را داشته باشيم که اگر تصميم به زدن گردن ما کردند بتوانيم مقابله کنيم ...طرز فکر را عوض کنيم که تا حالا بشر هروقت دنبال کسی ويا چيزی، برای پناه بردن به آن رفته چه نتيجه گرفته که ما خيال ميکنيم که نتيجه ای خواهيم گرفت ؟؟؟؟؟؟
تنها ناجی ما، خود ما هستيم و مطمئن باشيم که بشری نميتواند ما را نجات دهد و هيچ نيروی غير از نيروی فکري ما، ناجی ما نخواهد بود ... زورگويان ميخواهند تا ما در انتظار ناجی وقت هدر کنيم و به اين فکر نباشيم که خودمان تکانی بخوريم ...




چند جمله راجع به Blue Pipline:

امدم بنويسم که ميبينم دارند پرده ها را به پايين ميکشند. 9 دقيقه ديگه اتاق کامپيوتر بسته ميشه .... خوب کمی امروز خواهم گفت و کمی فردا. بلو پايپلاين اسم يکی از کانالهای اسلحه فروشی اسرائيل به ايران بود که يکبار اشتباهی اسلحه ها را در باکس های آبی رنگ شرکت کشتيرانی اسرائيلی ZIM گذاشته بودند. آخه در اصل اين حمل و نقل ها توسط يک شرکت دانمارکی انجام ميشد تا دولت ايران با خيال راحت شعار مرگ بر اسراييل را بده و سياستمداران اسرائيلی بدون سرخ شدن مردم خودشون را از تهديد ايران بتزسونند. يعنی مردم خود را با کمک خود (با دشمنی خود) بترسانند تا بر آنها حکومت کنند ... ای داد یک دقیقه ...

تا فردا
آرمین گیله مرد

چهارشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۲

با سلام ...

اسامه بن لادن قسمت دوم

همونجوری که قبلاً خميني را – بخاطر اينکه نفت ايران را، که شاه داوطلبانه نميخواست به خواست شرکتهای نفتی بزرگ (رتشيلد و راکفلر) مقدار استخراجش را تعين کند، تحت کنترل بگيرند – گذاشتند به راحتی از پاريس اولين کشور راديکال اسلامی تأسيس کند، با اينکه ايدئولوژيش را ميشناختند، در آنوقت هم اسامة جوان را مأموريت داشت تا با چمدانهای پر از دلار BCCI و شعارهای جهاد، جنگجويان مزدور برای جنگ مقدس استخدام کند تا شوروی را از کابل بيرون رانند. وقتی اين ماموريت در سال 1988 به ثمر رسيد، در يک صورت اسرارآميز با هواپيمايش در تکزاس سقوط ميکند، همون هواپيمايي که در مذاکرات مخفي سر گروگان های آمريکايي با ايران مورد استفاده قرار گرفت.

و اسامة؟ بنا بر تئوريه توطئه ليندن لا روش Lyndon La Rouche (تروتسکيست سابق و فاشيست نو)، اسامة از 1988 فقط توسط سازمانهای جاسوسی انگليس هدايت ميشود. بعنوان پرداختکننده پول به گروه های ترور اسلامي که در خدمت هدفهای ژئوپليتيک انگليس در آفريقای شمالی و خاورميانه هستند. بنا بر اين منطق، ترور 11 سپتامبر يک عمل از طرف خانواده رتشيلد „Rothschield-Clan“ ضد رقيب خود سر تسلط جهانی جمع راکفلر „Rockefeller-Mob“ بود، که در جنگ بين مسيحيان و مسلمانان هر دو سود کلانی خواهند کرد ( کردند و ميکنند چونکه جنگ هنوز تموم نشده) ...

و بن لادن ثروت خود (مليونهاش) را زير تخت خود در افغانستان قايم نکرده بود بلکه در اموال غير منقول در لندن و سهامهای نفتی در تکزاس سرمايه گذاري کرده.



در آينده:
دسيسه ورلد ترد سنتر - قسمت سوم
قافلگير توسط اراذل خانگی



اين دسيسه ها تازگي نداره، اما بخاطر ندانستن و نا آگاهي هميشه اتفاق مي افته و ما هم هميشه گول ميخوريم. تنها راه جلوگيري:‌ آگاهي و شناخت و ياد گرفتن از گذشته و تا ما تاريخ و جريانات گذشته را معلم خود قرار ندهيم و فقط فراموشش کنيم، نميشه گفت که گذشته ها گذشته. بلکه هنوز ادامه داره؛ قربانيان بعدي: ايران و ايراني

آگاهي تنها راه بسوي آزادي
آرمين گيله مرد


اخبار آلمان درمورد تظاهرات ايران: ديروز در ادامه درگيريها ۱۰ نفر از نيرويهاي امنيتي زخمي شدند و بالاي صد نفر دستگير. پر ضد و خورد ترين شهر ديشب همدان بود که يک پليس سخت جريح شد.
وقتي در آلمان هم تظاهرات ميشه و پليس مردم را کتک ميزنه رسانه هاي مربوط به سيستم در گذارشات خود فقط تعداد زخمي شدگان پليس و سپس تعداد دستگير شدگان را نام ميبرند و به اين طريق دولت را بيگناه و ناچار به اعمال خود معرفي ميکنند. و البته اگر به يک دولت فشار ميخواهند بياورند و يا با او مخالفند تعداد زخمي و کشته شدگان مردم را ميگويند. شما چه فکر ميکنيد که چرا اينها درمورد ايران هم به اين طريق خبرگذاري ميکنند؟ اينها يکبار با تبليغ زياد براي خاتمي، ظاهر خوبي براي دولت قمهوري درست کردند و ايندفعه؟
تنها چاره اي که من ميبينم تابه اصطلاح دموکراسي هاي غرب به هدف خود نرسند (که ادامه غارت و پايين نگه داشتن ايران باشد): اعتراض عمومي (اعتصاب و راهپيمايي بدون شعار و خشونت و شلوغ کردن) که غير از اين، وقتي اينها اينجوري گذارش ميدهند، يعني آماده کردن مردم خود براي سرکوب دانشجويان ايران. که چه ثباتي و دولتي بهتر از اين خودفروشان براي جهان سرمايه داري غرب؟؟؟



لطفاْ منشور ۸۱ (روي عکس در ستون سمت چپ کليک کنيد) بخوانيد و اگر باهاش موافقيد از پشتيباني کردن با آن دريغ نکنيد.

دوشنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۸۲

با سلام ...

دسيسه ورلد ترد سنتر - قسمت دوم

اسامه بن لادن قسمت اول

با اينکه فوری اسامه بن لادن مجرم اصلی شناحته شد و روز به روز شک بهش بيشتر شد، مدرک درست حسابی دست کسی نبود اما مسئولان و سران آمريکا نه فقط با اطمينان کامل از مقصر بودنش حرف ميزدند بلکه واقعاً مطمعن بودند. چرا؟ مگر ميدانستند!

اينکه اسامه يک مامور مخصوص سيا بود (و شايد هنور هم هست)، خيلي ميدونند. و اگر چيزي درباره معاملات خانواده لادن، که يکي از بزرگترين شرکتهای راه و ساختمان در خاورميانه را دارد، ميخواهيد بدانيد، کافيست از جرج دبليو بوش بپرسيد. در سال 1979 سرمایه اوليه برای تاسيس اولين شرکت نفت بوش توسط همسايه و دوست خلبانش در „National Air Unit“ ، جمز آر باث (James R. Bath)، که با نمايندگي دو مولتی مليونر سعودی ثروتمند شده بود: خليد بن محفوظ و سليم بن لادن. محفوظ بخاطر نقش مهمش در جنجال بانکی 1991، بانک بی سی سی آی (BCCI) به پرداخت جريمه 225 مليون دلاری محکوم شد. بانک BCCIبرای تميز کردن پولهای قاچاق مواد مخدر و برای معاهده ايران-کنترا مورد استفاده قرار ميگرفت. يعني بانک برای پولهای مافيا و سازمانهای جاسوسی بود. در سال 1980 برای اينکه شيخ سليم بن لادن در عمليات »سورپريز اکتبر« ("October Surprise") – يک ملاقات مخفي بين جمهوريخواهان آمريکا و فوندامنتاليستهای ايران، که در آن قرار گذاشته شده بود که گروگانهای سفارت آمريکا در اسارت بمانند تا جيمي کارتر در رای گيري ببازد و ريگان سر قدرت بيايد – بعنوان ميانجی خدمت خوبي کرده بود، برادر کوچکش اسامة بن لادن هم از طرف سازمان جاسوسي به کارگذاری گماشته شد. مأموريتش: مجاهدين افغانستان را ضد شوروی به يک ارتش قويتر (قوی ضربه) تبديل کند.
ادامه دارد ...



با تشکر از Mathias Broeckers

به اميد آگاهي و آزادي همه

آرمين گيله مرد



ديروز شک من بيشتر شد. در اين چندروز رسانه هاي غربي خبر زيادي از ايران نميدادند (کانالهاي پر تماشاچي). ديروز کانال يک آلمان بالاخره چانه اش باز کرد و گفت: ... ايندفعه دانشجويان هم خشونت به کار ميبرند ... . انگاري که مردم خودشون را ميخواهند آماده کنند که اگر قمهوري خودفروش دانشجويان را تار و مار کرد، بهانه اي داشته باشند تا در گوشه مانده و نگاه کنند. نگاه کنند تا بتوانند با خيال راحت ۲۵ سال ديگر هم به چپاول خود ادامه دهند.
براي اينکه نقشه سرمايه جهاني بهم بخوره فقط يک راه مناسب وجود داره:
اعتراض عمومي (اعتصاب و راهپيمايي بدون شعار و خشونت و شلوغ کردن)

شنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۲

با سلام ...

امروز هفتادوپنجمين سالگرد تولد ارنستو چه گوارا است.

با درود فراوان به تمامي آزادمردمان ايران و جهان

«ايشان فکر ميکردند ميتوانند او را نابود کنند. اما ايشان يک افسانه آفريدنند. داستان يک مريض آسمايی، که رفت تا کوبا و بعد تمام دنيا را آزاد کند. کسی که ميخواست برای ظالمين 2 يا 3 تا ويتنام درست کند. زنها او را دوست داشتند و سازمان سيا او را شکار ميکرد. کسی که تناه در دور مرد. و مقدس شد.» بقلم karin ceballos betancur



ژان پاول سارتر Jean-Paul Sartre :»من بر اين باورم، که اين مرد نه فقط يک روشنفکر بلکه کامل ترين انسان زمان ما بود«




»وای، لطافت! چقدر مهم است در لحظه زجر و درد« Ernesto Che Guevara


سر آخر يک افسانه کوتاه که چه جوری چه گوارا رئيس بانک ملی کوبا شد:
فيدل کاسترو سوال ميکند: » آیا ما در رديفمان يک "economista" (اسپانيايي برای مقتصد، متخصص علم اقتصاد) داريم؟«
چه گوارا دستش را بلند ميکند. او "comunista" فهميده بود، کمونيست. اينجوری يک دکتر، بانکدار شد. اسکناسها را با نفرت از پول و کوتاه با "Che" امضاء ميکرد.




هنوز منتظر جواب در مورد" تنها راه مناسب: اعتراض عمومي (اعتصاب و راهپيمايي بدون شعار و خشونت و شلوغ کردن) " هستم. آيا شما هم اين خطر را که من در اون مطلب آوردم ميبينيد؟

آدرس عکس 18 تير دربالای ستون چپ: http://www.nowzaii.com/images/18tir/hemase.gif
اگر آدرس يک عکس را ميخواهيد بدونيد با دگمه سمت راست موش روی عکس را بزنيد و بعد PROPERTIES را انتخواب کنيد. در آنجا آدرس را ميتوانيد پيدا کنيد.




به اميد ايرانی آزاد و جهانی بهتر
به اميد روزی که هيچکس گول رفسنجانيها و خامنه ای ها و بوش ها و دگر زورگويان پول و مال و بت پرست را نخورند
به اميد روزی که مرزهای جدايي برداشته و ديوار زندانها ريخته شود

هرروز اميدوارتر از روز قبل
آرمين گيله مرد

جمعه، خرداد ۲۳، ۱۳۸۲

با سلام ...

تشکر و يک انتقاد:

با تشکر از دبيرکل گورآباد که حداقل لطف کردند و به من گفتند که بهش نفتکش می گويند.
و انتقاد از آقای پولاد همايوني که غلطها و اشتباهات منو ميگيرند، اما يادشون ميره که به من هم بگويند. واقع بينانه (ميدونم غلط است) ترجمه اش کردم که يکم شاعرانه بشه (بگيد غلط کردی هم حق داريد) . و من فکر کنم، اما متمعاً نیستم که بجای »يک بت پرست« میشه گفت: بت پرستی. و اما در مورد آهسته بودن صفحه: متاسفانه شما اشتباه ميکنيد و من هم اينو مستقيم به شما نميتونم بگم برای اينکه نه سيستم نظرخواهی داريد و نه پست. آهستگی وبلاگ من به عکسهای بزرگ و اگر سيستم نظرخواهی کرم بريزه ربط داره. و به نوشته که اصلا حجمی نداره تا سنگين باشه و صفحه را آهسته کند ربطي نداره. يک خواهش: غلط ها را به من هم بگوييد تا من هم ياد بگيرم.

صفحه آقاي همايوني را با کمک technorati پيدا کردم. در اين صفحه ميتونيد اسم وبلاگ را بنويسيد و بهتون ميگه که کي به شما لينک داده. البته اگر لينک با کمک جاوا (اونجوري که من به شما لينک دادم) نباشه!



اينهم بخونيد: کار اينها تمامه

بازهم توصيه ميکنم که رفتن به خيابان براي آزادي مهم است اما مواضبت که زد و خورد و کشتکشتار نشه با شماست، که اون حرامزاده هاي رفتني دستور ديگه دارند. بر شماست که نقشه آنها را خراب کنيد.

لطفا هول پايين رو هم همشو بخونيد و بگيد آيا فقط من اين خطر را ميبينم؟؟؟

به اميد نابودي سلطه آخوندي و به اميد روزي که به بت و تک فرد بالاي سر(حالا به هر اسم و تيتر باشه) احتياجي نداشته باشيم

چهارشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۲

با سلام ...

تنها راه مناسب: اعتراض عمومي (اعتصاب و راهپيمايي بدون شعار و خشونت و شلوغ کردن)

چند افکار و ديده و عقيده و يک خواست از ايرانيان که زير سلطه يک مشت فاسد و دزد و جاني نميخواهند دگر کمر خم کنند:

بهترين کاري که از نظر من ميشه کرد که بنفع همه (اکثريت) باشه اعتصاب و رفتن به خيابان بدون شعار و پلاکات و ... ، يعني بدون دادن بهانه به نيروهاي مسلح و ضرب و شتم نيروهاي قمهوري اسلامي هست. اگر با اينحال نيروهاي چماق دار خواستند شلوغ کنند و کتک کاري و بزن بزن کنند به خانه برويد و فردا دوباره بجاي سر کار رفتن به خيابانها رويد (البته بدون شعار و دادن بهانه به اين مزدوران بت پرست) و پس فردا و پسنين فردا ....

و حالا چرا فکر ميکنم که شلوغي به نفع اکثريت نباشد. اگر هول هاي قبلي من را خونده باشيد ميدونيد که من بر اين باورم که دولتها با اينکه جلوي ما با همديگر دعوا ميگيرند اما در پنهان با همديگر در چپاول مردم زمين شريک (و اگر دولتي نخواهد شريک دزدي شود فوري سرنگون ميشود) و در پنهان به همديگر در دارا بودن و بدست نگه داشتن قدرت کمک ميکنند (مثال ريگان و خميني، KGB & CIA، خمهوري اسلامي و اسرائيل ...). حال اگر جوانمردمدمان و وطنپرستان و آزاديخواهان به خيابان بريزند و شلوغ شود و بهانه به دست ماموران و مزدوران براي سرکوبي و قتل و عام دهند، من مطمعنم که آمريکا اول تماشا خواهد کرد تا نيروي آزاديخواه قتل و عام و سرکوب شود و بعد به همين بهانه به ايران لشکر کشي کند. بعد از اشغال ايران که براي دومين بکمک ياران ديرينه اش از وجود مبارزان پاک شده بدون اينکه مخالفان خود قدرتي داشته باشند يا در ايران ميمانند و يا يک دولتي که دستورها را بدون چون و چرا (که مطمعن باشيد اين دستورها بنفع ملت نخواهد بود) برآورده کند سر کار مي آورند.

خواهش ميکنم به خيابان برويد اما تمنا دارم که بهانه بدستشان ندهيد تا نقشه شان بعمل آيد.

نقشه: شلوغي در ايران . قلع و قم و سرکوب آزاديخواهان به دست نوکر وحشي قبلي، قمهوري اسلامي. اشغال ايران بعد از سرکوبي توسط ارتش سرمايه جهاني. سر کار آوردن راحت نوکر بعدي بخاطر نبودن و يا ضعيف بودن مخالفان سياست وطن فروشي.

الآن بهترين موقع براي رهايي از دست اين جمع فرومايه هست، اما اگر مواضب نباشيم فرومايگان بعدي در راه هستند.

به خيابان برويد اما اگر گروهي بين خودتان شلوغ ميکنند و شما نيتوانيد آنها را ساکت کنيد، برويد به يک خيابان ديگر. اگر مزدوران رژيم به شما بگويند برويد ، برويد و فردا بازگرديد و يا به يک جاي ديگر برويد. در اينکه حزب جمهوريخواه آمريکا با اطرافيان خامنه اي و رفسنجاني در پشت پرده بهم دست داه و بنفع هم کار ميکردند و ميکنند، من شکي ندارم و در اينکه ايران در محاصره است تا سر فرصت اشغال شود هم مطمعنم.

هرروزي که ميگذرد و هر گولي که ميخوريم ما را به جهان سرمايه فاشيستي نزديک ميکند و هردفعه چه بخواهيم و چه نخواهيم، چه بدانيم و چه ندانيم که گول خورده ايم، شريک جرم هستيم. هرروز ارتش فاشيستي دموکراتي هاي غرب با کمک دوستان پشت پرده خود (دعواي زرگري با چين، بن لادن و ... ) به نيروهاي خود افزايش و آنها را قاتل تر و بي عاطفه بر ميکند و تجحيزات خود را بهتر و مدرن تر و کشنده تر ميکند و اين نه براي جنگهاي آينده بين دولتين و کشورها خواهد بود و نه براي مبارزه با تروريستهاي خانه زاد، بلکه براي سرکوبي مردم خود و مردم زير سلطه خود (براي مثال در آلمان چندين سال است که سعي ميکنند قانون را عوض کنند تا بتوانند ارتش را در داخل هم استفاده کنند) مورد استفاده قرار خواهد گرفت.

ايران آخرين مرحله: تمامي دنيا ارتش سرمايه جهاني هست. در آفريقا که هميشه ارتش اروپا حضور داشته و اگر جلوي هرج و مرج را نميگيرد براي اينست که به آن براي چپاول نفت و الماس و اوران و ... احتياج دارد. با کمک هيتلر و ژاپن آسيا را پر از پادگان و تکيه گاه کردند. چين خود را ۲۵ سال پيش به سرمايه جهاني فروخت و بعنوان دشمن مورد نياز اين سيستم هست. کره شمالي که بدون چين کاره اي نيست. کوبا هم بعد از مرگ کاسترو بدست آمريکا خواهد افتاد. با کمک صدام و بن لادن هم که به خاور ميانه برگشتند و با کمک آخوندها و ما ميخواهند ايران را اشغال کنند.

تکرار: الان بهترين موقع براي به کنار زدن اين رژيم فاسد و هم بهترين موقع به دنيا نشان دادن که انسان رشد ميکند و ايندفعه گول نخواهد خورد و اگر ما گول نخوريم شما هم ميتونيد ....
اعتصاب عمومي و راهپيمايي بدون شعار (که همه ميدونند ما چه ميخواهيم).هردفعه سعي کردند شلوغ کنند خودتون را بکشيد کنار و يکجاي ديگر به راه خود ادامه دهيد. اگر حکومت نظامي اعلام کردند، خونه بشينيد که اگر چندين هفته کسي سر کار نرود و درآمدي نيست تا دزدي کنند و اگر نتونند دزدي و غارت کنند، خودشون خواهند رفت.
اينها چه بکش بکش بشه و چه نشه رفتني هستند، اما خواهش و تمنا دارم يک لحضه فکر کنيد که بکش بکش بنفع که خواهد بود. از دوستاني هم که از مردم ميخواهند که به خيابان بريزند و شلوغ کنند و ميدانند که فتل و عام خواهد شد اما اميدوارند که آمريکا بياد و جلوي کشتکشتار را بگيرد، فقط ميگويم که بدانيد آنها خواهند ماند و تماشا خواهند کرد و بعد از قتل و عام کشور را اشغال خواهند کرد.
و از همه درخواست دارم که فکر بکنند که هرچه بيشتر در يک اعتراض عمومي (اعتصاب و راهپيمايي بدون شعار) شرکت کنند ، امکان قتل و عام کمتر خواهد بود و مهمترين توصيه اين است که خود جلوي شلوغ را بگيرند. من از شما اين را تمناء را دارم و اميدوارم که به ديگران هم اين مساله را بگوييد. يعني به همه بگوييد که به خيابان بروند و سر کار نروند اما جلوي شلوغي و دادن بهانه به سرکوبگران ندهند.

آزادي نزديک و خطر اغفال هم همراهش هست ...

مواظب خودتون باشيد
افکار و قلبم پيش شماست
آرمين گيله مرد

جمعه، خرداد ۱۶، ۱۳۸۲

با سلام ...

چرا بعضي باور دارند که جريان ۱۱ سپتامبر يک دسيسه بود، که هنوز ادامه دارد!

من جريان را در تلويزيون ديدم. از همون اول برام مشکوک بود. اول حرف از 8 هواپيما بود که بعد تبديل به 4 تا شد. نميدونم کسانی که ديدند متوجه مهمترين جريان مشکوک شدند يا نه. اول کارشناسان هواپيماربايي و ترور در تلويزيون گفتند که چه جوری اينکار انجام شد و بعد هردفعه يک شاهد و مدرک آوردند که حرف کارشناسان را تثبيت کرد. يک کارشناس ميگه که حتماً مسلمانها بودند و بعد ميگند که فلانی از هواپيما تلفن زد گفت هواپيماربايان عربي حرف ميزدند. بعد از چندی سوال ميشه که چه جوری توانستند اين کار را انجام دهند، يک کارشناس ميگه حتما چاقوي پلاستيکی و مکتبر داشتند و تلفن تبديل ميشه به عرب حرف زنهای با چاقوهای پلاستيکی و ... .

اکثر اين سخنان بر پژوهش ماتياس بروکرز Mathias Broeckers ، يک خبرنگار آلمانی، هست.

قسمت اول
صاحب WTC راکفلر است و تنها شهری که فوری بعد از انفجار پرواز بر بالايش ممنوع شد لندن، مرکز سرمايه خانواده رتشيلد، بود. و فوري مجرم يک مامور سيا و پسر و برادر و پسرخاله شريکهای معامله ای خانواده بوش که خانواده بن لادين و شيخ سليم باشند، اسامه بن لادن شناخته شد.
البته با کمک يک توطعه که در آن اول يک گروه و يا کشوری را به بالا مي آورند و در اوج قدرت آنها به بهانه مبارزه باهاشون خود را تقويت و بر قدرت خود افزايش داده تازگی ندارد. آيا آنها نبودند که اول هيتلر را با پول Standard-Oil و DuPont بزرگ کردند و بعد سرنگونش و اروپا را يک نظم تازه دادند؟ آيا پدربزرگ جرج دبليو بوش، بانکدار بزرگ پرسکوت بوش، بدليل معامله با آلمان نازی محاکمه و مجرم شناخته نشد؟ آيا اول صدام حسين را بر ضد ايران مسلح و بعد به زور خلع سلاح کردند و بعنوان مهرهء تضمين کنندهء ادامه نفوذ باند راکفلر در خاورميانه و قيمت نفت، که بابا بوش اسم ترتيب جهانی جديد (نظم جديد جهان) روی آن گذاشته، بر جايش نگذاشتند تا سر فرصت از دستش خلاص شوند؟ آيا نگذاشتند که خمينی براحتی از پاريس يک دولت راديکال اسلامی برپاکند، براينکه ايدئولوژی اش را نميشناختند يا بخاطر نفت ايران بود که شاه نميخواست تصميم استخراجش را بهده "باند" بگذارد؟ آيا تمامي راديکال های اسلامي خانه زادی بهمين صورت نيستند؟ آيا پنتاگون و ورلد ترد سنتر سالهای سال بيتفاوت به زيرپا گذاشتن حقوق بشر و ملی اسرائيل در فلسطين نگاه نکردند؟ آيا اولين تئوريسين جنگ سون تسه 2000 سال پيش نگفته بود که آدم حريفش را نبايد در تنگاهی بزارد که او چاره ای جز سوءقصد جانبازی نداشته باشد، که دفاعی در مقابلش نيست؟ وقتی که خاورميانه شلوغ و فلسطين با بمب موشک تيکه تيکه ميشود، بوش ، مرد راکفلر، با خيال راحت به مسافرت ميرود . و بعد تعجب ميکند که جنگجويان کاميکاتسه ترور و يک فاجعه پديد مي آورند؟

آنوقت در پرل هاربر، وقتی که 3 هفته قبلش ميدونستند که ژاپنی ها ميخواهند حمله بزرگی کنند، گذاشتند آنها "ناجوانمردانه" حمله کنند، تا در هيروشيما و ناکازاکی (که نتيجه برای جنگ نداشت) بمب اتم را امتحان کنند. حالا بعضی سوال ميکنند که چه جور ميشه که 3 ماه بعد از اختاريه از مصر، که ميگفت يک ضربه بزرگ در راه است، همزمان 4 هواپيما ربوده و بدون اينکه کشف شوند به طرف هدف خود پرواز کنند؟ مسافران ميتوانستند با خانواده خود تلفني حرف بزنند – اما حفاضت پرواز (؟؟) و ارتش، که سيستم جهانی جاسوسيشان حتی گوز يک برنجکار هندی را از دست نميدهد، متوجه هيچي نشدند؟ حتی اوني که بالای مرکز خودشون پنتاگون بود؟

تمام وقت حرفی ازين مسايل نبود اما چند بچه فلسطينی را هنگام خوشحالي در اخبار جهاني همش نشون دادند. وقتی خبر به بوش ميرسه خيلی عجيب خونسرد ميمونه و حتی در اولين سخنش بعد از فاجعه هيچ نگرانی، وحشت زدگی حقيقي ديده نميشد. شايد بخاطر اينکه تروريستها در زمان قرارگذاشته حمله کردند: قبل از ساعت 9 در ورلد ترد سنتر نه بانکداران بزرگ و نه ديدار کنندگان زياد، بلکه فقط کارگران و کارمندان کوچک هستند.
ادامه دارد ....



دوستاني که ترجمه قبلي را نخوندند با اين لينک ميتونند صفحه را ضبت کرده و هروقت وقت کردند بخونند. خيلي جالب و فهم را در اداره شدن اين دنيا توسط يک مشت آدم خودپرست و کوته فکر که با انداختن تفرقه بين مردم و با استفاده ازين جداييها و جنگها حکومت خود را مستحکم و درآمد خود را سرسام آور ميکنند، بيشتر ميکنه.
موساد



اگر در مورد يکي از مسائل بيشتر ميخواهيد بدونيد، بگيد تا من بيشتر توضيح دهم.
اما در تاريخ ازين دسيسه ها زياد بود تا به بهانه آن جنگي را انداخته و قتل عامي بوقوع پيوندد و يا دولت قوي و سختگير به قدرت رسد. مثلا جريان پرل هاربر، به آتش زدن رايشستاگ (مجلس آلمان) و ترورهاي دهه هفتاد و هشتاد در اروپا.
به اميد آگاهي و خواست بشر براي آگاه شدن تا ديگر با گول زدن ما و استفاده از نيروي ما هرگز جنايات بوقوع نپيوندد.

آرمين گيله مرد

دوشنبه، خرداد ۱۲، ۱۳۸۲

با سلام ...

موساد

با اجازه چند صفحه از يک کتاب را ترجمه ميکنم:
(...)
(...) و من روی يک کاغذ ريسک تخمين زده که يک کشتی نفتکش [بدون شوخی خيلی وقته ايران نبودم و رفقايي که فارسي حرف ميزنند، فارسيشون فقط بدرد خودم ميخوره و يادم رفته به کشتی که نفت حمل ميکنه چی ميگند، نفتکش يا نفتبر يا ... . غلطهاي املايي هم که ديگه نميگيريد. من که باور نميکنم اينهمه چکن زدم و غلط نداشتم!؟] را مطمعن از خليج فارس رد کنند، نوشتم. من اونوقت به نفتکشها يک شانس 30% دادم. استراتژي موساد اين بود که هروقت شانس بيشتر از 48% شد، هردفعه هردو طرف را از مکان کشتي ها طرف مقابل باخبر کنند. ما در لندن يک مرد داشتيم که به سفارت ايران و عراق تلفن ميکرد و ميگفت که يک ميهن پرست هست و اطلاعات را بهشون ميداد. )...). ما هميشه عبور يک تعداد معين شده نفتکشهای عراقی و ايرانی را اجازه ميداديم [حتما اونقدر که بتونند پول اسلحه و مهمات را بدهند] اما اگر بيشتر از تعداد مشخض شده رد ميشد، کاری ميکرديم که طرف مقابل خبردار ميشد و به کشتي ها حمله مي کرد. اينجوری جنگ ادامه پيدا مي کرد. زيرا تا وقتی که ضد همديگر مي جنگيدند، نميتوانستند با ما مبارزه کنند.
(...).
[بعد ميگه که به يک بخش ديگه منتقل ميشه که مثل يک وزارت خارجه کوچک براي کشورهايی که باهاشون رابطه رسمی ندارند، ميمونه. ژنرال ها و مأموران اطلاعاطی سابق در اين بخش رفت و آمد ميکردند و از رابطه های سابق خود در موساد برای سفارشات شرکتهای خصوصی خود که اکثرا فروش اسلحه بود استفاده ميکردند.مثلاً براشون پاسپورتهای جهلی تهيه ميکردند تا به کشورهايي که اسراييليها اجازه ورود بهشون نداشتند بروند. تعريف ميکنه که يکی می اومد و ميخواست 20 تا 30 عدد هواپيمای جنگی آمريکايي به اندونزی بفروشه و به امضاء شيمون پرس احتياج داشت و البته ميگه که من گفتم که پرس نيست و يارو عصبانی ميشه و ميگه به رئيست بگو ميخوام باهاش حرف بزنم و ميره دفتر رئيس بخش و با امضاء برميگرده و بهش ميگه که ديدي شيمون بود. يعنی روح پرس ارواح باباش خبر نداشت. البته ميگه که اين بيخبري براش بهتر بود که اگر آمريکاييها ميفهميدند که به اندونزی هواپيما فروختند ميتونست بدون قرمز شدن بگه من خبر نداشتم. يکمدرباره دانشمندان فيزيک اتمي هندي که به اسرائيل برای مباحصه اومدن و سرشون را کلاه گذاشتند حرف ميزنه و از يک گروه اسرائيلی که برای تعليم پليس مخفي به آفريقای جنوبی ميرند ميگه.]
[ و ادامه و سعی ترجمه]
»ما همديگر را در فرودگاه ميبينيم« آمي [اسم رئيس بخش] گفت، »براينکه يک گروه از سريلانکا براي تمرين مي آيند.«
وقتي من رسيدم آمي منتظر رسيدن پرواز سريلانکا از لندن بود. او گفت »وقتي که اينها اومدن قيافه نيا. هيچ کار نکن.«
»منظورت چيه؟« سوال کردم.
»خوب، اين گماشته ها شکل ميمون هستند. آنها از يک منطقه مياند که خيلي عقب افتاده هست. اونها تازگيها از درخت به پايين اومدند. توقع زياد نداشته باش.«
(...). آنها را ميبايست به سه گروه تقسيم ميکرديم:
# يک گروه ضد ترور، که در تاکتيکهای مختلف تعليم داده و تمرين ميکنند [مختضر ترجمه شد]. و بعد يوزي و وسايل اسرائيلی ديگر و سرانجام جليقه ضدگلوله و نارنجکهاي خاص و غيره خواهند خريد.
# يک تيم خريد که به وفور اسلحه ميخرند. بعنوان مثال 7 يا 8 تا کشتي جنگي بنام Devora خريدند که در ساحل شمالی جزيره ضد تاميل ها ميخواستند استفاده کنند.
# يک گروه از افسران که ميخواستند تأسيسات رادار و تسليحات نيروی دريايي خريد کنند، تا با تاميلهايي که از هندوستان برای مين گذاری آبهای سری لانکا مي آمدند مقابله کنند.
(...).
يوسی (Yosy) سرپرستی يک گروه ديگر را که اسرائيلي ها تعليم ميدادند، بهده داشت. اما اجازه نبود که آنها با گروه من برخورد کنند. اونها تاميل بودند، دشمنهای سرسخت گروه سينهالزی من. (...).
(...).
تاميل ها در يک پادگان نيروی دريايي تعليم داده ميشدند؛ آنها تکنيکهای حمله، مينگذاري محل فرود هواپيما و پهلوگيري کشتي، ارتباط و خرابکاری کشتيهای Devora ياد ميگرفتند. (...).
يک مشکل جدي بعد از دو هفته بوجود آمد، وقتی که تاميلها و سينهالزها بدون اينکه از هم خبر داشته باشند- در Kfar Sirkin تمرين ميکردند. (...). بعد از آموزش اوليه سينهالزها را به پادگان دريايي بردند و اونجا بهشون توضيح دادند چجوری با اون تکنيکهايي که تازه به تاميلها ياد داديم، مبارزه کنند. (...).
(...).
آمی گفت:»ما يک مشکل داريم، يک گروه 27 نفره از هندوستان مياد.«
من گفتم: »ای خدای من، اين ديگه چيه؟ ما سينهالزی، تاميل و حالا هندی داريم. کي دفعه ديگه مياد؟«
[بعد تعريف ميکنه که هر سه گروه در يک پادگان تعليم ميديدند و تمرين ميکردند. و کار دفتری هم داشت. هرروز هم فلان قدر پول ميگرفت تا براي گروه خود خرج کند.]
من همزمان مجبور بودم با يک ژنرال نيروی هوايي تايوان بنام کِی، که نماينده سازمان اطلاعاتي کشورش در اسرائيل بود، ملاقات کنم. او در سفارت کار ميکرد و ميخواست اسلحه بخرد. من بايستی او را اينور و اونور [؟؟] ميبردم اما بهش هيچ چيز نميفروختم برای اينکه تايوانيها هر چيزی که ميخريدند در طی 2 روز بازسازی و بعد در بازار با اسرائيل رقابت ميکردند. من او را به کارخانه سلطان در Galil بردم، در آنجا نارنجک و نارنجک انداز[بدون شوخی يادم نمياد فارسيش چيه اما تقريباً همينه] درست ميکردند. او خيلي خوشش آمد، اما صاحب کارخانه بهش گفت که بهش هيچي نميتونه بفروشه: اول بخاطر اينکه او تايوانی هست و دوم همه نارنجکهايي که ميتونه تحويل بده از قبل سفارش داده شدند. من به صاحب کارخانه گفتم، من اصلا نميدونستم که ما با اينهمه نارنجک تمرين ميکنيم. او گفت:» ما نه، اما ايرانی ها يکعالمی استفاده ميکنند«
(...).
[فعلا بجايي رسيدم که از برنامه هسته اي اسراييل و کمک به برنامه هسته اي آفريقای جنوبی حرف ميزنه. و که وقتي از تأسيسات ديمونا ديدن کرد متوجه شده بود که موشکهای زمين به هوايي که از اونجا حفاضت ميکردند پوسيده بودند و بعد چه حالی کردند و خنديدند وقتی همون موشکهای قراضه را به ايران فروختند.]

"by way of deception" به آلماني "der mossad" نوشته: V. Ostrovsky & C. Hoy

اميدوارم مفيد بود

آگاه شويد و نزاريد بينتان تفرقه بندازند تا راحت بجای نمايندگی ما بر ما حکومت کنند و سر ما را کلاه بگذارند و به ما بخندند.

به اميد اتحاد

آرمين گيله مرد